نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: موسیقی معاصر


photo 2019 06 24 10 10 56

شب آهنگ‌سازان معاصر ایرانی

نویسنده: مهدی سیدی‌نژاد

سومین شب از اجراهای صحنه‌ای چهارمین جشنواره‌ی موسیقی معاصر تهران در تالار رودکی به رسیتال فلوت کلاریز کشاورز اختصاص داشت. این رسیتال تنها اجرایی در میان دیگر اجراهای جشنواره بود که قطعات آن تماماً از آهنگ‌سازان ایرانی انتخاب شده بود. ده قطعه از نسل‌های متفاوت آهنگ‌سازان در اجرا حضور داشت از علیرضا مشایخی گرفته تا سعید علی‌جانی و امین شریفی. به غیر از دو قطعه‌ی علیرضا مشایخی بقیه قطعات در حد فاصل 2018-2016 نوشته شده بودند و برخی‌ از آنها اولین اجرای‌شان را تجربه می‌کردند. این اجرا به گفته‌ی نوازنده‌ بخشی از پروژه‌ای بزرگتر با عنوان «امواج نوی ایران» است که در آن قرار است آثاری از بیست آهنگ‌ساز ایرانی اجرا شود. در این اجرا به غیر از یک قطعه با عنوان «لحظات سرد در دَروس» (ساخته‌ی علی رادمان) که برای فلوت و الکترونیک ساخته شده بود بقیه قطعات به صورت تک‌نوازی اجرا شدند.

«در جستجوی زمان از دست رفته» از علیرضا مشایخی اولین قطعه‌ای است که غافل‌گیرانه خارج از برنامه‌ی از پیش اعلام شده به استقبال‌مان می‌آید. اجرای جسورانه‌ی کلاریز کشاورز از همین قطعه خبر از آغاز اجرایی استاندارد و با کیفیت می‌داد. قطعات هرکدام به نحوی نوازنده را به چالش می‌کشیدند: «غزل خواب‌گرد» روزبه رفیعی شیوه‌های صدادهی مختلف را طلب می‌کرد، «مونولوگ برای تنهایی آهنگساز» امین شریفی از نوازنده می‌خواست تِم قطعه‌ی «پرستش بهار» استراوینسکی را از میانه‌ی دگره‌پردازی‌های مختلف به شنونده بنمایاند و کشف منطق جمله‌بندی چالشِ قطعه‌ی «پرمیوتیشن» (از نخستین آثار علیرضا مشایخی برای فلوت؛ نوشته شده در سال 1347) بود. با این حال کشاورز یکی پس از دیگری از چالش‌ها عبور می‌کرد و قطعاتی شسته‌رفته را به شنونده ارائه می‌کرد. بخشی از کیفیت مطلوب اجرا به درک نوازنده از اهمیت سکوت در تفسیر و اجرای قطعات موسیقی معاصر نیز مربوط بود. در نبود وزن و تنالیته، سکوت در فهم جمله‌بندی‌ها و تفکیک آنها از هم نقش مهمی را ایفا می‌کند و میزان کشش هر سکوت (که در اوقاتی به اختیار نوازنده واگذار می‌شود) می‌تواند در درک شنونده از قسمت‌های مختلف یک قطعه بسیار مؤثر باشد.

 



 

Night of Iranian composers

On the flute recital of Kelariz Keshavarz in the Fourth Tehran Contemporary Music Festival

by Mehdi seyedinejad

Third night of stage performances of the fourth Tehran Contemporary Music Festival at Roudaki hall was dedicated to the flute recital of Kelariz Keshavarz. This was the only concert in the festival with pieces chosen solely from Iranian composers. Ten pieces from different composers were presented; from Alireza Mashayekhi to Said Alijani and Amin Sharifi. Except the two pieces by Alireza Mashayekhi, the rest of the repertoire have been composed between 2016-2018 and this was the premier for some of them. As by the performer, this recital is a part of a greater project called “New Waves of Iran” which is going to perform works of twenty Iranian composers. Except one piece by Ali Radman –“Cold Moments is Darrus”- composed for flute and electronic sounds, the rest of the repertoire was performed by solo flute.

“In Search of Lost Time” by Alireza Mashayekhi is the first piece -surprisingly out of the pre-announced program- that greets us. Kelariz Keshavarz’s bold and brave performance of this piece suggests a standard and quality performance. Each piece had its own challenge for the player: “The Sleepwalker Sonnet” by Rouzbeh Rafiei demanded multiple timbres; “Monologue for the loneliness of composer II” by Amin Sharifi required the player to present the theme from Stravinsky’s “Rite of Spring” in the middle of different variations; and discovering the logic of phrasing was the challenge of Alireza Mashayekhi’s “Permutation” (one of the first flute pieces of Mashayekhi composed in 1968). Despite all these, Keshavarz moved from one challenge to the next and performed a clear execution to the audience. Part of this high quality was a result of the performers understanding of importance of silence in interpreting and performing contemporary music pieces. In the absence of rhythm and tonality, silence plays a crucial role in understanding the articulation and recognizing each phrase and longitude of each silence (which is left for the player to decide is some cases) can be vitally important in understanding different parts of a piece.

This review is written for The Fourth Tehran Contemporary Music Festival. All rights reserved for www.noise.reviews

03 تیر 1398
photo 2019 06 24 10 10 42

در مدار تعادل

نویسنده: مهدی سیدی‌نژاد

دومین روز از اجراهای بخش الکترونیک/تجربی جشنواره به اجرای الکترونیک به همراه گیتار الکتریک گروه آمبات از ایسلند اختصاص داده شده بود. این گروه متشکل از یان تورنسن و تورگل آنلاسون است. اجرا در همان آغاز ما را با آکوردهایی درگیر می‌کند که به کُندی و با طمأنینه از پس هم می‌آیند. نغمه‌های هر لایه صوتی با یک شیب ملایم خود را به بالاترین شدت می‌رساند و به آرامی کم‌رنگ می‌شود. پس از گذشت حدود 6 دقیقه از آغاز به ناگاه و در یک اوج، این فضا جای خود را به اصواتی طبیعی (همچون صدای پرندگان و آب) می‌دهد. پس از چندی به آرامی دوباره فضای پیشین ظاهر می‌شود و می‌کوشد خود را با این اصوات ترکیب کند. کم‌کم فضای آغاز قطعه دوباره حاکم می‌شود با این تفاوت که حالا ملودی‌های چندنتی کوتاه در پس‌زمینه گوش‌های‌مان را می‌دزدند.

این سه‌بخش به آرامی از دل هم متولد می‌شوند و این موضوع سبب می‌شود شنونده در ادامه نیز دائماً در انتظار اتفاقات صوتی جدید باشد. به این ترتیب ما با اجرایی کاملاً پیوسته‌ی یک ساعته‌ای مواجه هستیم که در میان خود بخش‌های کوچکی دارد که با اینکه به نرمی هرکدام جای خود را به قبلی می‌دهد اما تمایز هرکدام با دیگری به وضوح مشخص است. از این روی به نظر می‌رسد گروه آمبات می‌کوشد نظمی فرمال به اثر خود بدهد و به این وسیله شنونده را تا پایان با موسیقی خود همراه کند.

ظهور الگوهای موزون تکرار شونده در برخی قسمت‌ها نشان می‌دهد گروه آمبات در مسیر تجربه از تأثیرپذیری از موسیقی‌های مختلف ابایی ندارد. به علاوه در راستای همین رویکرد ملودی‌های دارای بار تماتیک و همچنین آکوردهایی با تداعی تنال در اثر حضوری بارز دارند. از این منظر اجرا یادآور راک‌پراگرسیو نیز می‌تواند باشد و همچنین تکرار مداوم یک ملودی و اضافه و محو شدن تدریجی لایه‌های صوتی نیز خلسه‌هایی به مانند موسیقی امبینت ایجاد می‌کند. به این ترتیب آمبات رویکردی را در مسیر تجربه انتخاب می‌کند که از موسیقی‌های مختلف تأثیر می‌گیرد، هرکدام را در مداری قرار می‌دهد و از آنها منظومه‌ای متعادل پدید می‌آورد؛ نه آنقدر وابسته به جستجو و بازی با رنگ‌های صوتی نو می‌شود و نه الزاماً خود را متکی به ملودی، وزن و فرم می‌کند.

 




On the orbit of balance

On the Ambaát ensemble’s concert at the Fourth Tehran Contemporary Music Festival

by Mehdi Seyedinejad

 

Second day of electronic/experimental section of the festival was dedicated to electronic performance accompanied by electric guitar, by the Icelandic ensemble Ambaát. The ensemble consists of Pan Thorarensen and Þorkell Atlason. From the beginning we are engaged with a slow and contemplative series of chords which progress on after the other. In each sonic level, and with a slow gradient, pitches move to the highest intensity and then fade slowly. After around 6 minutes from the beginning, suddenly and in a high point, this atmosphere is replaced with natural sounds (like sounds of birds and water). Then again, the previous atmosphere slowly re-emerges and tries to merge into this sounds. Gradually, the initial atmosphere takes shape but this time we can hear short, few note melodies in the background.

These three parts develop from each other with ease and this makes the audience to constantly look for new sonic events. As such, we are faced with a one-hour continuous performance with smaller parts within it that although represent themselves in a smooth succession, but they are distinct. In this regard, it seems that Ambaát tries to give a kind of formal regularity to its work and by this takes the audience with itself.

Appearance of repetitive rhythmic motives in certain parts indicates that Ambaát does not shy away from being affected by different types of music in its experimental path. In addition, and in line with this approach, thematically loaded melodies and chords with tonal associations have a certain amount of significance in the work. This can remind us of progressive rock concerts and also, continuous repetition of a melody and gradual addition and resolving of sonic layers creates an ecstasy similar to of ambient music. Ambaát chooses an approach in its experimental path that is affected by various musical sources and puts each one in an orbit and creates a system of balance. Not so much dependent to search and playing with new timbres and not necessarily dependent to melody, rhythm and form.

This review is written for The Fourth Tehran Contemporary Music Festival. All rights reserved for www.noise.reviews

03 تیر 1398
Noise TCMF WaterMark 6

جاکَن‌شدگی

نویسنده: کامیار صلواتی

پروژه‌ی ردیف، نام رپرتواری بود برای سه‌تار و صداهای الکترونیک به آهنگسازی آنسامبل سه نفره‌ی الک‌نویز که در جشنواره‌ی موسیقی معاصر تهران توسط همین آنسامبل اجرا شد. این پروژه، چنانکه از نام‌‌اش برمی‌آمد، تلاشی بود برای برهم‌نشینی ردیف و موسیقی الکترونیک. طبیعتاً در چنین اجرایی، گشودن راه‌ها، ظرفیت‌ها و معانی نو برای موسیقی ردیف یا موسیقی الکترونیک در بستر نوی تعاملی‌شان اهمیت به‌سزایی دارد. میزبانی که سخت امروزی به نظر می‌رسد، پذیرای نماینده‌ی موسیقایی فرهنگ نامدرن شهری در کشوری شرقی می‌شود.

آنچه اجرا شد، به زبان ساده، همین و فقط همین بود: اشاره‌هایی محدود (نه تغییر شکل‌یافته، نه نوآورانه و نه مفسرانه) در حد یک‌دو موتیف به درآمد شور، سپس اجرای تقریباً عین به عین زیرکش سلمک، محو شدن بقایای این گوشه در صدایی نوفه‌وار، رفتن به اوج شور، تأکید بر شاهد دشتی، و بالاخره به انجام رساندن کار با اجرای بخشی از رنگ شهرآشوب. در حقیقت برنامه با درآمد آغاز شد و با رِنگ خاتمه یافت. چنین رپرتواری حتا در یک اجرای مکتبی ردیف هم محافظه‌کارانه به نظر می‌رسد؛ چه برسد در برنامه‌ای که نام «موسیقی تجربی» بر خود دارد.

علاوه بر این، نسبتی معنادار میان نواخته‌ها‌ی سه‌تار و اصوات الکترونیک پس‌زمینه‌ی آن وجود نداشت. موسیقی ساده‌ شده‌ی ردیفی چون ماده‌ی خامی از جایی دیگر جاکن شده و با غریبگی محض روی صداهای الکترونیک و چند تصویر –که کمی یادآور اجراهای سایکدلیک بودند- سوار شده بود. صداهای الکترونیک پس‌زمینه‌ای هم چنین وجه تمایزی نداشتند؛ بی‌اتفاقی منحصر به فرد آن‌ها به زحمت ارتباطی با شور و دشتی می‌یافت. محدودیت توان تکنیکی نوازنده‌ی سه‌تار نیز به یاری این بلبشو آمده بود: حتا همین برنامه‌ی ساده شده و پیش پا افتاده نیز از ضعف نوازندگی رنج می‌برد.

همه‌ی این‌ها به کنار، شرایط سوله‌ی کارگاه دکور حافظ هم برای اجرای موسیقی بسیار نامناسب بود: صدای ماشین‌های خیابان حافظ و کولر بزرگ سالن تبدیل به بخشی از اجرا شده بودند، و به واسطه‌ی صدابرداری نامناسب سالن، صدای سه‌تار به سختی به گوش می‌رسید.

 



 

Dislocation

On Eleknoise ensemble at Tehran Contemporary Music Festival

by Kamyar Salavati

Radif Project, a repertoire for Setar and electronic sounds, composed by Eleknoise trio ensemble was performed by the same ensemble in Tehran Contemporary Music Festival. This project, as its name indicates, is an attempt for associating between Radif and electronic music. It is obvious that in such a performance, opening new paths, potentials and meanings for Radif music or electronic music in their new interactive context is of substantial importance. A significantly contemporary host has a guest from a non-modern musical culture in an eastern country.

In short, this and only this was the concert: limited references  as a couple of motives in Daramad-e Shur, then almost the exact representation of Salmak (without variation, without any innovation or being interpretive), resolving the rest of this Gusheh in a semi-noise sound, moving to Owj in Shur, emphasizing on Shahed of Dashti and at the end closing the piece with a part of Reng-e Sharashoub. In fact, the program began with Daramad and ended with Reng. Such a repertoire would be considered conservative even in a scholastic reading; let alone in a program that carries “experimental music” in its name.

In addition, there was no meaningful relationship between what Setar was performing and the background electronic sounds. Simplified Radif-based music was up rooted from another place as a form of raw material and with complete severance was superimposed on electronic sounds and some pictures which were reminding of psychedelic performances. There was no special identity for the background noise as well. Their exceptional uniformity hardy could establish a sort of relationship with Shur and Dashti. Technical limitations of the Setar player was not helping this mess either. Even this simple and insignificant concert was suffering from inadequate performance skill.

Leaving all these aside, conditions of the venue was extremely unsuitable for music performance: traffic noise from Hafiz street and the hall’s sizable cooler system have become a part of the concert and thanks to poor sound design in the venue, Setar was hardly audible.

This review is written for The Fourth Tehran Contemporary Music Festival. All rights reserved for www.noise.reviews

02 تیر 1398
Noise TCMF WaterM4ark 04

مُعاصربودنِ مُحتاط

نویسنده: مانی جعفرزاده

مخاطبانِ موسیقیِ مُعاصر اندک هستند لیکن همین تعداد اندک برسر موضوع مورد علاقه‌شان متّفق نیستند چنا‌ن‌که هنوز حتا به دقت درباره‌ی این‌که «موسیقی معاصر چیست؟» به تفاهم قطعی نمی‌رسند. این است که برای چنین مخاطبان پیچیده‌ای، اجراکردنِ موسیقی کار دشواری است.

این دشواری در «ماراتُن»ِ اجراهای روزِ نخست به سرعت خود را به رُخ کشید، چنان‌که تعدادی از صاحب‌نظرانِ «رادیکال» بخشی از اجراها را از نگاه خود معاصر ندانستند و شگردهای اجراها را قدیمی و کلاسیک توصیف کردند.

نگارنده اما موسیقیِ معاصر را نه یک جریان «مُد»ِ روزِ «فستیوال»‌های جهان که بخشی از تاریخِ هنر می‌داند که از پس از جنگ جهانی دوم آغاز شده و تا امروز ادامه دارد. از این‌رو برای نگارنده نگاه آهنگ‌سازان و نوازندگان جوان به‌مراتب مهم‌تر بود از این که چه تعداد از «شگردهای بسط‌یافته»۱ یا «شگردهای بسط‌یافته‌ی نُو»۲ را که امروز «مُد» هستند به‌کار می‌گیرند. این «شگرد»ها به‌زعمِ من جزئی‌ هستند از کُلِّ بزرگ‌تری که رفته‌رفته و تازه دارد در ذهن هنرمند ایرانی معنا می‌شود؛ اهمیّت‌شان ثانوی است.

آن‌چه توجّه مرا جلب کرد نگاه منطقی بچه‌های نسل تازه بود. می‌دانیم که مشکل اصلی موسیقیِ ایران ضعفِ نوازندگیِ سازهای جهانی است. بچّه‌های آهنگ‌ساز با هوش‌مندیِ درخور اعتنایی با این موضوع روبه‌رو شده‌بودند و موسیقی‌هایی نوشته‌بودند که توسط نوازندگانِ امروزِ نسلِ جوان قابل اجرا باشد. نوازندگان هم تمام تلاش‌شان را کرده بودند که آن‌چه نوشته‌شده را درست و تمیز بنوازند و موفق هم بودند.

به‌یاد بیاوریم که مدّت‌هاست توقّعِ غیرمنطقی از کارگانِ اجرا، موسیقیِ مُعاصر را به نقطه‌ای رسانده‌ که تحمّل یک «کنسرت» را به‌راستی دشوار می‌کند؛ مخاطبانِ بی‌نوا هم گمان می‌کنند که این عذاب قسمتی از ماهیّتِ این موسیقی است. حال آن‌که هر نوعی از موسیقی اگر درست اجرا بشود شنیدنی و لذّت‌بخش است.

«ماراتُن» روز نخست، مجموعه‌ای بود تمیز، یک‌دست و شنیدنی که حاصلِ نگاهی باهوش و آهسته و محتاط بود به معاصربودن.

عِتاب می‌کنید که: معاصربودن با احتیاط و آهستگی جور درنمی‌آید؟

عرض می‌کنم: این‌جا که ما ایستاده‌ایم همه‌چیز باید با احتیاط و آهستگی  -که جزئی جدانشدنی از فرهنگِ ایرانی است- جور دربیاید و گرنه از اساس ناجور خواهد بود.

روز نخستِ «فستیوالِ موسیقیِ معاصرِ تهران» روز موفّقی بود.

 


Extended Techniques-1
2-New Extended Techniques

 



Cautiously contemporary

On the first day of marathon of performances in the Fourth Tehran Contemporary Music Festival

 by Mani Jafarzadeh

Contemporary music has a limited audience but this small number can’t even reach an agreement on their subject of passion; So far that they won’t reach a decisive common understanding on “What is the contemporary music?” This makes performing for such complicated audience a very trying task.

This difficulty presented itself in the first day of this “marathon” of performances, to the point that some of the more “radical” experts didn’t recognize certain performances as “contemporary” in their view and described certain manners of performance as old or classic.

I, in contrary, don’t consider the contemporary music as a movement “fashionable” in music “festivals” around the world; but as a part of History of Art which began after the world war II that continues to present. As such, approaches of the young composers and performers were far more important than which “extended techniques” or “new extended techniques” they use that are “fashionable” today. These “techniques”, in my understanding, are parts of a bigger whole that now, gradually, begins to find its meaning in the Iranian artist’s mind. So, their importance is secondary.

What caught my attention was the rational take of the younger generation. We know that the main problem of Iranian music is inadequate skill in performance of international instruments. Here, young composers confronted this issue with a considerable intelligence and wrote pieces to be performable by this generation of performers. Musicians too, tried their best to execute the written pieces correctly and clearly; and succeeded too.

We should keep in mind that it’s been a long time that the unreasonable expectations of performance repertoire have moved the contemporary music to the point that it is seriously hard to go through a “concert”. Poor audiences think this torture is part of this music’s nature. But any kind of music, performed correctly, is interesting and enjoyable.

First day’s marathon was clear, coherent and interesting collection which was resulted from a smart, attentive and cautious approach to “being contemporary”. You might object that being contemporary does not go well with cautious. To this, dear reader, I should answer this: where we stand today, everything should be in line with cautious and attentiveness (which are inseparable parts of Iranian culture) otherwise they would be fundamentally incoherent.

First day of “Tehran contemporary music festival” was a successful day.

This review is written for The Fourth Tehran Contemporary Music Festival. All rights reserved for www.noise.reviews

01 تیر 1398
4

تاج کوه یخ

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

اگر کسی اخبار موسیقی را دنبال کند و از اجراها و رویدادها باخبر باشد، لابد گسترش روزافزون موسیقی الکترونیک در سال‌های اخیر را در گوشه‌وکنار به چشم دیده است. «غروب در بیشه‌زار» نیز برهمین بستر است که معنا پیدا می‌کند. چنان که پیش‌تر هم اشاره شده، هم نتیجه‌ی آن گسترش است (مطرح شدن 8 اثر از 8 آهنگساز خود نشانه‌ای است) و هم برآمده از یکی از بازیگران موثرش (جایزه‌ی رضا کروریان و گروه یارآوا). بدین معنی نوک کوه یخ را می‌نمایاند. و این تاج نه تنها از آن جهت اهمیت دارد که بخش پنهان بزرگ‌تری را نمایندگی می‌کند بلکه علاوه بر آن از این جهت که آشکار شدنش به دست گروهی (داوران جایزه‌) توانا و کاربلد صورت گرفته و بنابراین از لحاظ کیفی نیز نشانی گزیده از جریان بزرگ موسیقی الکترونیک است.

گذشته از زمینه، چالشی که در ابتدا بسیاری از آثار موسیقی الکترونیک را تهدید می‌کرد، یعنی خلط شرط لازمِ استفاده از ابزار فنی با شرط کافیِ خلاقیت و مهارت در آهنگسازی، به شهادت آثار برگزیده‌ی جایزه‌ی دوم (و بسی گواه‌های دیگر که از حوصله‌ی این نوشته‌ی کوتاه بیرون است) دارد مقهور خوش‌طبعی آهنگسازان نسل نو می‌شود.

بااین‌حال خود آثار را که می‌شنویم پرده از مسایل دیگری برداشته می‌شود. مسایل زیباشناختی آثار به یکدیگر نزدیک است (این نتیجه‌ی همسانی آموزش است یا صرفا زیستن در یک نسل یا حتا برآمده از سلیقه‌ی داوران؟ هنوز نامشخص است) و درنتیجه بااین‌وجود که قطعات بنابر ذهنیت و تجربه‌ی آهنگسازان با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند اما هنوز آن تشخص بیانی که باید درشان هویدا نشده است. شاید چون کم‌تر از ایشان قطعات دیگری شنیده‌ایم یا چون به اندازه‌ی کافی در این وادی کار نورزیده‌اند که ویژگی‌های ممتاز و تشخص‌یافته‌ی بیان هنری‌شان صیقل بخورد و بتواند در یک اثرِ تک متبلور شود. به بیان دقیق‌تر آثار به جبر تفاوت آفرینندگان تفاوت‌هایی دارند اما اولا تفاوت‌شان محدود به سطح فرم و تکنیک اجرای ایده است و ثانیا همان هم هنوز بدل به یک گرایش بیانی قابل تشخیص یا سبک متمایز نشده است؛ دست‌کم نه به اندازه‌ای که هنگام شنیدن بدون نام آهنگسازها درباره‌ی یکی بودن آهنگساز بعضی قطعه‌ها اشتباه نکنیم.

مانی مزینانی، سهیل شیرنگی، آرش اسدی، شهرزاد طالبی، فرزاد حسین‌آبادی، آسو کهزادی، پرهام ایزدیار غروب در بیشه‌ زار: آثار برگزیده‌ی دومین دوره از مسابقه‌ی آهنگسازی موسیقی الکترونیک؛ جایزه‌ی رضا کروریان ۱۳۹۶ آروین صداقت کیش کلاسیکال موسیقی معاصر موسیقی الکترونیک

امتیاز: 1.9
03 بهمن 1397
2

سه آهنگساز

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

در دوره‌ی معاصر هنوز آهنگسازانی هستند که آثارشان بیش از آن که در ضبط‌ها قابل شنیدن باشد در اجراها شنیده شده است. هر سه آهنگساز مجموعه‌ی «موسیقی معاصر ایران 2» به درجات مختلف چنین‌اند؛ آثار‌شان دست‌کم جزو رپرتوار بلندمدت ارکستر مدرن یارآوا قرار دارد. بدین ترتیب اجرای آثار را از گروهی می‌‌شنویم که کم و بیش نسبت به آن آثار متخصص محسوب می‌شود. دقیقاً همین موضوع است که کنار هم قرار گرفتنشان در یک مجموعه را توجیه می‌کند نه حتا قرار گرفتن هر یک در زیر برچسب بسیار گسترده‌ی معاصر.

بابک آل حیدر با قطعه‌ی کوتاه «ترنج» معرفی می‌شود. در نگاه اول یک سیکل ملودیک بسیار ساده و حتا ابتدایی و خام است که نه در قلمرو موسیقی ایرانی  نکته‌ای دارد و نه در موسیقی مدرن. قطعه شنونده را متعجب و مشکوک از این‌که چگونه ممکن است چنین قطعه‌ای بیش از یک دهه در رپرتوار بماند و آخرسر هم ضبط و منتشر شود، به جستجو می‌کشاند تا درنهایت در این یک کرشندوی مواج که کلِ یک آهنگ است روابط پنهان زمانی-رنگی کشف کند و نیمه‌آرامی بگیرد.

«آسمانی» ارسلان عابدیان، آهنگسازی که در آثارش به شکلی گسترده از سروصدا بهره می‌گیرد، در موسیقایی کردن متن یک داستان از صدا‌های موسیقایی کاملاً قابل بازشناسی  (مثلاً تنبک) و سروصدای محض (مخصوصاً اصوات مبهم و درهم‌بافته‌ی ارکستر در زمزمه‌ی متن‌ها) بهره گرفته و میان آن دو حرکت می‌کند. موفقیتش در این است که ما را میان آن دو کاملاً سرگردان بگذارد، حتا باوجود ساختار دُور مانندش.

سرانجام قطعه‌ی غول‌آسای شاهرخ خواجه‌نوری، «پرتره شخصی با کیج و رایش، لیگتی هم آن‌جاست» است که اندازه‌اش (31 دقیقه) برای اواخر دوره‌ی رمانتیک هم بسیار طولانی محسوب می‌شده. چنین مدت‌زمانی مهم‌ترین چالش برای رویارو شدن با آن را پیش پا می‌گذارد. مجموع رویدادهای صوتی در چنین اثری، حتا باوجود این‌که روند کلی از ابتدا تکرار حلقه‌وار است، چنان زیاد است که اجازه‌ی تشخیص و دنبال کردن ساختار را به شنونده نمی‌دهد. لایه پس از لایه می‌آید. بافت عمودی ستبرتر می‌شود و شنونده را در مقابل سیل متوقف نشدنی موسیقی ناتوان‌تر و ناتوان‌تر می‌کند تا آن هنگام که ذهن کاملاً تسلیم چرخش گرداب‌وار منطقه‌ایش شود.

بابک آل‌حیدر، ارسلان عابدیان، شاهرخ خواجه‌نوری آروین صداقت کیش نویز کلاسیکال ارکسترال موسیقی معاصر گروه نوازی سازهای ایرانی

امتیاز: 1.3
22 دی 1397
cover

«کانتوس» ماگنوس*

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

اکنون در خلال هر کنسرتی که نام و رنگی از «موسیقی معاصر» بر خود دارد صدایی طنین‌انداز است، صدایی نه موسیقایی که پرسشگری پرسان از نسبت ما با آن زبانِ به میراث رسیده‌ی رهایش و نوگرایی سده‌ی پیشین. صدا به آواز بلند می‌پرسد انسان امروز را با این زبان چه‌کار؟ هر کنش موسیقایی، هر آفرینش، هر قطعه، هر آلبوم که گفته و ناگفته با برچسب‌های «نو»، «معاصر»، «آوانگارد» و ... نشان‌دار شده باید متضمن مکاشفه‌ی چنین پرسشی باشد. و چنانچه صدای بلند پرسش از دل آثار به گوش نرسد و هر اثر پاسخی یگانه به آن فراهم نیاورد آنگاه نوبت از آنِ دیگری خواهد بود. ناگزیر همان صدای پرسنده، رساتر از قلمرو نقد برمی‌آید. هر چه رویدادها پرشمارتر، پرهیاهوتر و فراگیرتر این صدا نیز از هر دو سو بلندتر و کوبنده‌تر باید تا آنگاه که پاسخی بیابد و بر لکنت امروزین غالب بر این گستره چیره شود.

«کنسرت آنسامبل کانتوس» نیز چنین است. هر یک از هشت قطعه‌اش را می‌توان بدان پرسش آزمود پیش از آن که حتا به آستانه‌ی سنجش اجرا و دیگرها برسیم. و نتیجه؛ نسبت همه «استفاده» است. هیچ‌یک از آثار نسبت زبانی تازه‌ای نمی‌آفریند. از این بابت فرقی نیست میان «صدای موسیقی»ِ «نادر مشایخی» و نشانه‌های اصیل ارتباطش با سرچشمه، «گنبد» و «پرنده و انسان تنها»ی «آرمین صنایعی» و سرگشتگی موسیقایی، «خودنگاره»ی «کاوه میرحسینی» و دشواری‌ها منسجم ماندن و گسترش، «پژواک‌گویی»ِ «ارشیا صمصامی‌نیا» و «زنگ رنگی»ِ «سوسن لولاور» با خصلت ترکیبی‌اش.

دو قله‌ی کنسرت، «عروج» و «دگردیسی»ِ میرحسینی نیز با همه‌ی موفقیت اولی در برآوردن طنین رنگارنگ از اعماق پیانو و کامیابی دومی در خلق لحظات موسیقایی مواج و باوجود اجراهای تأثیرگذار و روح‌بخش «کامیاب بهرودی» پیانونواز و «علیرضا چهره‌قانی» ویلن‌نواز از آنها همچنان صدای درونیشان برای پاسخ خاموش بود. قطعات دست‌بالا اندک گرمای عاطفی‌ای می‌تاباندند و از پدیدار و پایدار کردن نسبتی ساختاری در دل آن زبان -نسبتی که به‌مثابه تصرف و گستراندن زبان باشد- پیاپی ناتوان می‌ماندند. دم‌به‌دم پاسخِ نایافته‌ی پرسش، سکوت، خاموشی، فریادوارتر می‌شد و آرامش را می‌آشفت که؛ این شاعری نیست. نوشتن با ترکیب‌های پیش‌زاد است.


* به لاتین آوازِ بلند، آواز بزرگ.

عکس‌ها از مانی رشاد

14 آذر 1396
بالا