نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: هجران


Parsa Hasandokht Hejran 3

تقلیدی آمیخته به کلاژ

نویسنده: فرشاد توکلی

تاریخ هنر پُر است از آثاری که با انگیزشی خاسته از یک مرگ و یا در سوگِ عزیزی خلق شده‌اند؛ از بنای خیره‌کننده‌ی «تاج‌محل» که مقبره‌ی همسر شاه‌جهان است تا تابلوی «مرگِ مارا» اثر ژاک‌لویی داوید، یا واریاسیون‌هایی از اِدوارد اِلگار در سوگ دوست صمیمی‌اش که نام «نمرود» را بر آن نهاد. این‌ آثار، حداقل این‌ها که نام بردیم، شاهکارهایی هستند که دوران یک زندگی و زندگی‌یافتنِ یک دوران را از مسیر یادواره‌ی یک مرگ و غیبتِ ابدی منعکس می‌کنند.

«هجران» نیز ظاهراً اثری است در سوگ محمدرضا لطفی؛ استادی که تعداد شاگردانش پس از مرگش بیشتر شد. یکی از صدها کوششِ در این مسیر، که اغلب‌شان ـ همچون «هجران» ـ در مرز تقلید درمانده‌اند. شکستش نیز از همین‌جاست. از فقدانِ همان غایات ابدیِ آثار هنری؛ انسجام و بکارت (Originality). «هجران» یک «اثر» نیست و اگر «اثر» است در حد یک ردِپاست، یک جای دست، یک اَدا، یک تقلید اطوار، یک نامرتبی در جایِ همیشگی اسباب منزل که فقط نشان می‌دهد کسی بوده است؛ اثری است از یک توافق دوستانه و خانوادگی در بیرون دادنِ یک آلبوم. شش دقیقه‌ی جالب‌توجهِ آلبوم هم از تکنیک و قریحه‌ی ممتازِ روح‌الله الله‌دادی، نوازنده‌ی نِی، وام می‌گیرد و دخلی به فاطمه فریدی‌زاده ندارد. آنچه به او کاملاً مربوط است لزومِ این یادآوری است که ساختن به یادِ مرگ هم نیازمند همان هوشمندی‌هاست که هر ساختن دیگری؛ غمگین شدن کافی نیست و سنگ را با حُباب نمی‌توان یاد کرد.

«هجران»یک تقلیدِ آمیخته به کلاژ است که نوشتنِ جمله‌ی مبهمِ «در اثری که می‌شنوید مُدگردی‌هایی صورت گرفته است» در دفترچه‌اش، جز آن‌که نشان دهد برای عقب نبودن از قافله‌ی انجامِ کارهای عجیب نیز زور و توانی ندارد، کار دیگری نمی‌کند. نشانه‌ی دیگری است از روال زوالِ نشر موسیقی. نمونه‌ای از فروافتادنِ ناشران از بلندای آرمان‌گاهِ نشرِ گزیده‌کاری‌های فرهیخته‌ ـ اگر اساساً فهم چنین آرمان‌گاهی را کرده باشند ـ به گودالِ دست‌فروشی و ویزیتوریِ آلبوم‌ها توسط پدیدآورندگان‌شان؛ آن‌هم اغلب کارهایی که نه اعتبار و بکارت دارند و نه حتی جالب‌اند و تنها حُسن‌شان همان است که باز به جیب بنگاه‌ها می‌رود؛ هزینه‌ی تهیه ندارند و رویای محالِ پدیدآورندگان‌شان منتشرشدن است؛ به هر قیمت، به هر طور.

 

برای خرید و دانلود آلبوم هجران به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

19 آذر 1396
Parsa Hasandokht Hejran 2

به یادِ کدام لطفی؟

نویسنده: کامیار صلواتی

یادداشت حاضر می‌خواهد به‌واسطه‌ی انتشار آلبومی به یاد یکی از مهم‌ترین چهره‌های موسیقایی صد ساله‌ی اخیر ما، محمدرضا لطفی، این سوال را مطرح کند که کدام ذهنیت از او امتداد یافته است. به‌عبارت بهتر، از دریچه‌ی شنیدن آلبوم «هجران»، به عنوان یکی از آثاری که می‌تواند نمایان‌گر این ذهنیت‌ها باشد، کدام لطفی را می‌شود بازشناخت؟

لطفی در طول تاریخ زیست هنری-اجتماعی خود هیئت‌های مختلفی به خود گرفت. روزی عصیانگری بود که شورید و از رادیو و تلویزیون بیرون آمد، روزی دیگر انقلابی‌ای بود با خروش‌انگیزترینِ ترانه‌ها، ترانه‌هایی که بوی خون و قیام و رهایی می‌دادند، روزی دیگر می‌خواست پیشینیانش را به زمانه‌اش احضار کند، و در روزگاری دیگر به گوشه‌ای کزید و عارف شد و در خود نشست. پس از این روزگار آخر، روزگاری که سازش فسرده‌حال‌ترین بود، بازگشت و به تربیت شاگردانش در مکتب‌خانه همت گذاشت. شاید از بخت بد موسیقی ما بود که شاگردان پُرشمارش محضر او را در سال‌هایی درک کردند که دیگر چندان شور و شوق و عصیانی به پا نمی‌کرد؛ و شاید از همین روست که «هجران»، اثری از یکی از شاگردان مکتبش، نه «به یاد» لطفی که «مرثیه‌ای برای رفتن» لطفی است، و اگر «به یاد» او هم باشد، تنها «به یاد» یکی از لطفی‌های همه‌ی آن سال‌هاست؛ همان لطفی آرام مرثیه‌سرا.

چه اتفاقی افتاد که از «لطفی‌وار» بودن و شاگردی او را کردن، شور و رسالت اجتماعی و خون زدوده شد؟ چرا وقتی که قرار است کسی به یاد او چیزی بسازد و بپردازد، تنها وجه مصلحت‌اندیش‌تر و کم‌هیاهوتر او را می‌بیند؟ چرا شاگردانش نه فقط در محتوای کلامی آثار که حتّی از لحاظ سبک‌شناسانه نیز به لطفی متأخر محافظه‌کارتر متمایلند؟  اگر لطفی نیز مانند میرزاعبدالله می‌بود و بی‌واسطه به آثارش دسترسی نمی‌داشتیم و قرار بود او را از آینه‌ی آنچه شاگردانش ارائه می‌دهند بشناسیم، آیا می‌توانستیم حتّی در بعیدترین نقطه‌های ذهنمان تصور کنیم که زمانی لطفی‌ای بوده که «کاروان شهید» و «ایران ای سرای امید» و «عاشق سرمست» را ساخته است؟ 

برای خرید و دانلود آلبوم هجران به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.6
04 آذر 1396
بالا