«رنج عاشق» از سردرگمی میان «موسیقی ایرانی بودن» و «موسیقی ایرانی نبودن» رنج میبرد (ژانری که یکبار، شاید سهواً، در دفترچه به آن اشاره شده است) و این را شاید تدارکدیدگانش هم متوجه نشده باشند؛ این از آنجا که در دفترچهی آلبومشان ننوشتهاند که کارشان در چه دستگاه و مایهای است آغاز میشود و با انواع و اقسام اختلاطهای فکری که بر دست و پای پدیدآورندگان پیچیده است به پایان میرسد؛ نوازندگان اجرا کنندگانِ ماهری هستند که تکنیکشان رشد نامعقولی در برابر آنچه فکر و مایه در کار سازندگی است داشته است؛ همه انگار در جغرافیایی غریبه و نامشخص، برای دلخوشیِ مخاطبینی غیر آشنا، بزکی بیگانهپسند بر فکر، تلاش میکنند آنچه از موسیقی ایرانی نمانده را به رخ بکشند: جورواجور ریتمهای مرسوم در موسیقی غیرایرانی، عودی که به طرزِ مسلطی با لحن تونسی مینوازد و انگار بر صحنهای چند ملیتی نشسته و تاری که از پشت هزار لایه نمیتوان به احساسش نزدیک شد، چون، با چگالی زیادی، تکنیکِ خالی است و مقداریش از نوازندگان دیگری که خودش نیست، و خوانندهای که همچنان پس از چندین و چند کار بر جای خودش ننشسته و درسهای پخته-نپختهای را پس میدهد.
عقربهی شیوهشناسی این آلبوم جایی میان موسیقی مردمپسندِ تجربی تا تلاشی برای اختلاط فرهنگهای موسیقی خاورمیانه، از افغانستان تا شمال آفریقا، میایستد و باز هم بیآنکه پدیدآورندگانش آگاه باشند.
شعر معضل دیگر آلبوم است. غزل، که مایهی شعر تمام کار - منهای تنها یک قطعهی بیکلام - را فراهم کرده، فرمی ازلی-ابدی تصور شده است؛ از شعرِ پُرحشو و زوايد سستی چون غزلی با مطلع: «دیدار لبخندت برایم بود ناممکن» را در خود جای داده، تا دو غزل از سعدی و سایه. بادقت نظری، به راحتی میتوان دریافت که برای در کنار هم نشاندنِ غزلی از سعدی و سایه هم باید احتیاطهای لازم را در حساب آورد. غزل را نباید فرمی یککاسه با قدمتی هزار و اندی ساله دانست. دورههای غزل، از عراقی تا هندی، هم جهانبینیهای متفاوتی دارند، چه رسد به جهانِ غزلِ امروزی در کنار غزل عراقی؛ بهکاربردنِ اینها کنار هم هیچ حاصلی جز بر هم ریختنِ وحدت موضوع را در پی نخواهد داشت.
برای خرید و دانلود آلبوم رنج عاشق به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.