نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: کارگاه مرورنویسیِ نویز


Saranjam Gahi 1

موسیقی، شعر و سبقتِ غیرمجاز

نویسنده: کارگاه مرورنویسی نویز

در بررسی موسیقی برای متن، در اینجا شعر، مهم‌ترین مسئله‌ی پیشِ رو میزان تطابق و تقویتِ بیانِ ادبی متن در همراه‌شدنش با موسیقی است. آیا افزودنِ لایه‌ی موسیقی به دکلمه‌ی اشعار، در قیاس با زمانی‌که تنها کلمات و خوانشِ آنها ابزارِ کار بوده‌اند، سبب تحکیمِ بیان شاعر شده است؟ آیا موسیقیِ به‌کار‌‌گرفته‌شده همواره هم‌پایِ اشعار و هم‌راستا با آن حرکت می‌کند و جز وظیفه‌ی فاصله‌گذاریِ شنیداری، که در این آلبوم بسیار مشهود است، بر بارِ مفهومی و احساسی اشعار، جهتِ شکل‌گیری تصویری مرتبط با متن در ذهن مخاطب، افزوده‌ است؟

موسیقیِ شعر، در این آلبوم، در ابتدا هم‌سو با فضای احساسی‌ـ‌ معنایی اشعار، با بافتی ــ به‌نسبت‌ ــ خلوت و ساختاری ساده و تکرار‌شونده، متشکل از درهم تنیده‌شدنِ الگوهای اصواتِ پایین‌رونده یا بالا‌‌رونده، در محدوده‌ی صوتیِ مشخص برای هر قطعه، پیش می‌رود. آهنگساز، با ثابت نگاه داشتنِ این ساختارِ کلی در تمام قطعات (جز در یک قطعه) و تنها با اعمال تغییرات جزئی به ‌صورتی که هر قطعه واریاسیونی مشهود از قطعات قبلی و فرمِ اولیه به گوش برسد، موسیقیِ آلبوم را در فضایی یکدست و به‌طبعْ آن اشعار را متصل به آن خطِ احساسی‌ـ ‌معنایی نگه می‌دارد. این خط تنها در قطعه‌ی پنجم و احتمالاً به دلیل باز بودنِ دست نوازنده در بداهه‌نوازی بر روی تمِ مقرّر و آزادانه بیرون ‌کشیدنِ رنگ و لحنِ سازَش، به وضوح شکسته می‌شود، تا در قطعه‌ی ششم دوباره به کلیشه‌ی آهنگسازی‌شده بازگردیم.

انتخاب رَنگ‌ها در سازبندی و تراکم آن‌ها بر مِنوال اولیه باقی نمی‌ماند و تصمیم آهنگساز برای وارد کردن گروه کُر و نحوه‌ی به‌کارگیریِ سازهای کوبه‌ای، در بعضی از قطعات، روند توازنِ بارِ دراماتیک موسیقی و اشعار را به چالش می‌کشد. سازهای کوبه‌ای (در قطعه‌ی پنجم) به عنوان رنگی در زمینه‌ی اثر پذیرفته می‌شوند، اما در باقی قطعات چنین کاربردی ندارند. به‌ نظر می‌رسد صدای سِنج در قطعه‌ی آخر، برای یادآوری ملموس‌ترین عنصر سوگ و تعزیت در فرهنگ شنیداریِ ما، توجیه‌پذیر باشد، اما این‌گونه کاربری‌های نمادین کوبه‌ای‌ها و اضافه‌شدن کُرِ پُر‌جمعیت در سبک موسیقی کلیسایی، سبب بر‌هم‌خوردن توازن و سنگینیِ بارِ دراماتیکِ موسیقی بر شعر و انحرافِ تصویرِ ذهنی مخاطب به قابی دورتر از آنچه شعر در پی گفتن آن است می‌شود.

برای خرید و دانلود آلبوم سرانجام گاهی به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 1.5
04 بهمن 1399
Dar Dordast 1

ناتوان و دیر و ناکارآ

نویسنده: کارگاه مرورنویسی نویز

مرورهایی که ازین‌پس با برچسب «کارگاه مرورنویسی نُویز» منتشر می‌شوند به خصلت تولید جمعیِ این دسته از مرورها اشاره می‌کنند؛ تولیداتی به سودای پرورش و معرفی قلم‌هایی نوآمده و خلاق به جامعه‌ی موسیقی، که همواره از اهداف رسانه‌ایِ نویز قلمداد می‌شده است. این امضای جدید، خود به‌مثابه‌ی فراخوانی و دعوتی است از هرکه به نویسندگی، نقادی و کنش‌گری نسبت به وضعیت موجودِ موسیقی ایران، چه مرکز و چه نقاط پیرامونیِ آن، مایل است و می‌پندارد می‌تواند و می‌خواهد در این نقش قرار بگیرد اما نقطه‌ی آغازی و مسیری برای آن نیافته است.
در این زمینه، از طریق ایمیل همیشگی نویز به نشانیِ admin@noise.reviews می‌توانید باب گفت‌وگو را با رسانه‌ی نُویز باز کنید.

 

سبک‌شناسانِ معماری ایران معماری قاجار را، اگر مقلد و خودباخته‌ی فرنگ نخوانند، متأثر از آن می‌دانند و نمودِ این تأثیر را در به‌کارگیری تزیینات و برخی جزییاتِ ظاهری مشخص می‌کنند که بر طرح و نقشه (پلانِ) پیشینی نشسته است. نمونه‌اش شمس‌العماره، که زمانی که ساخته شد شاه را از داخل ارگ به ملاقات دوردستِ شهر بُرد. «در دوردست»، در به‌کارگیریِ تزیینات نو بر پلانِ قدیمی، تکرار موسیقاییِ همین درآمیزی است، منتها با تأخیری حدوداً صدوپنجاه‌ساله.

اشعارِ سهراب سپهری، به‌کارگیری دو نوازنده‌ برای چهار سازِ کوبه‌ای، گه‌گاهی استفاده از خرده‌ملودی‌های موازی (گاه در حد یکی دو نغمه در تکنوازی‌ها و اندکی بیشتر از آن در تصنیف‌ها) نشسته‌اند بر طرح و نقشه‌ی مجلس‌واره‌های انتهای قاجار: پیش‌درآمد، چهارمضراب، مقدمه‌ی سازی، سازوآواز و سپس تصنیف. «اجرای صحنه‌ای گروه مشرق» حاصلِ تکرارِ چهارباره‌ی این ترتیب و ترکیب است. طرح و مصالح ساختمان کم‌وبیش قاجاری است، تنها تزییناتِ تازه‌ای بر در و دیوار نشسته است.

فارغ از ملاحظاتی که به فرآیندِ تولیدِ کم‌کیفیتِ این «اجرای زنده» مربوط می‌شود، که مطلقاً کم‌اهمیت نیستند، می‌توان به مخاطبینی فکر کرد که در هوای این اجرا، «هم‌زمان»، نفس کشیده‌اند. تجربه‌ی آنان چگونه تجربه‌ای بوده است؟ آیا آنها هم، مانند نیاکانِ قاجاری‌شان، در مواجهه با این درآمیزی‌ها یا از پسِ این درآمیزی‌ها، خود را در آستانه‌ی زمانه‌ای نوین یافته‌اند؟ بعید است چنین بوده باشد، وقتی موسیقی‌دان آن‌ها را به مهمانیِ جهانِ شعری‌ای برده است که، در این طرح و قالبِ موروثی، جز آن که گُنگ شود سرنوشتی نیافته. زیرا این صرفاً «مضمونِ» شعرِ معاصر نیست که، با گشوده‌شدن به یگانگیِ تجربه‌ی شخصی شاعر، از آباءِ ادبیِ خود فاصله می‌گیرد. کارِ اصلی برعهده‌ی به‌هم‌ریختگیِ نحویِ واژه‌گزینِ این جهانِ شعری است. هنرِ دشواریابِ کار هم در همین‌جاست و اگر ناتوانی در همراه‌سازیِ «شعر معاصر» با «موسیقی ایرانی» وجود دارد، در ساختنِ موسیقیِ این به‌هم‌ریختگی است.

اگر، در زمان ساخت شمس‌العماره، آن تزیینات جدید بر پلانِ قدیمی نشانه‌ی توجه و فکر به جهان و زمان بود، امروز نشانه‌ی بی‌خبری است. ادعای تازگی است در بیاتیِ ناچارِ بی‌گریز؛ رجزِ حرف تازه گفتن است بی داشتنِ فکر و نحوِ تازه؛ آوردنِ خبرِ واقعه است، وقتی سال‌ها از فروخفتِ شیونِ سوگ گذشته است؛ زاییدنِ کودکِ مرده است.

برای خرید و دانلود آلبوم در دوردست به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2
09 دی 1399
Paliz 2 3

پالیزِ مهارت در پاییزِ شنیدن

نویسنده: کارگاه مرورنویسیِ نویز: پریا مراقبی

مرورهایی که ازین‌پس با برچسب «کارگاه مرورنویسی نُویز» منتشر می‌شوند به خصلت تولید جمعیِ این دسته از مرورها اشاره می‌کنند؛ تولیداتی به سودای پرورش و معرفی قلم‌هایی نوآمده و خلاق به جامعه‌ی موسیقی، که همواره از اهداف رسانه‌ایِ نویز قلمداد می‌شده است. این امضای جدید، خود به‌مثابه‌ی فراخوانی و دعوتی است از هرکه به نویسندگی، نقادی و کنش‌گری نسبت به وضعیت موجودِ موسیقی ایران، چه مرکز و چه نقاط پیرامونیِ آن، مایل است و می‌پندارد می‌تواند و می‌خواهد در این نقش قرار بگیرد اما نقطه‌ی آغازی و مسیری برای آن نیافته است.
در این زمینه، از طریق ایمیل همیشگی نویز به نشانیِ admin@noise.reviews می‌توانید باب گفت‌وگو را با رسانه‌ی نُویز باز کنید.

 

پیمودنِ هرگونه مسیری از جنسِ «شدن» مستلزم بازنگری‌های مداوم و پیوسته است: دیدنِ راهِ طی کرده و ارزیابیِ چگونگی‌ها و امکان‌ها برای خیزهای آتی. نوازنده‌ی حرفه‌ای نیز از این مسیر بیرون نیست. دیدن نیازمند مکث است. باید در ایستگاهی ایستاد و موقعیت را کاوید. بیاییم نوازندگانِ «پالیزِ ۲» را در چنین ایستگاهی متصور شویم. چه می‌بینیم؟

راهِ طی‌کرده‌ی نوازندگان پیداست: کمانچه‌نوازی ماهر که، در ده دقیقه تکنوازی، به کمک هم‌نشینی زیبا و گاه اغراق‌آمیزِ مهارت و فن، روایتی شخصی از چهارگاه به‌دست می‌دهد؛ هم بازتاب‌دهنده‌ی کمانچه‌ی ایرانی (در درآمد و حصار) و هم طعنه‌زن به کمانچه‌ی آذربایجان (در شوشتری، با آرشه‌کشی‌ها و دوسیمه‌‌ها). در کنارِ کمانچه‌نوازیِ کیخسرو مختاری، ستار خطابی نیز می‌کوشد جسورانه، غافلگیرانه و طناز بر تنبک ظاهر شود. اگر در همراهیِ کمانچه مطیع پیش می‌رود، در تکنوازی‌اش ـ در اَدای ریز‌ها،‌ خراش‌ها و مالش‌ها ـ سرعت و ریتم‌های ترکیبی را چاشنی کار می‌کند.

اگر این راهِ نوازندگانِ «پالیز ۲» بود، خودِ گروهِ پالیز در چه جایی می‌ایستد؟ دقیق شویم: گروهی سه نفره (متشکل از کمانچه، سنتور و تنبک) با هدف نواختن آثار آهنگسازان ایرانی و رسیدن به امضایی مختص به گروهِ پالیز.۱ علی‌رغمِ این آرمان، پالیز برای معنی گرفتن به عنوان یک گروه همواره هسته‌ای کوچک دارد؛ چیزی که حتا در کامل‌ترین شکلِ این گروه (کمانچه، سنتور و تنبک) همچنان کوچک‌تر از آن است که بتواند هویتِ صوتیِ خاصی را از آنِ خود کند. به همین دلیل، رودررویی با تنها دو تن از اعضای گروه در «پالیز ۲»، که همان‌قدر از هویتِ گروهی خالی است که از توانایی‌های فردی بهره‌مند، آیینه‌ی بلاتکلیفی موسیقی‌دانِ «تکنوازشده‌ی» کنونیِ موسیقی ایرانی می‌شود؛ بلاتکلیف میانِ شدن‌های شخصی و طی‌کردن‌های جامعوی.

بدین ترتیب، «پالیز ۲»، به نمایندگیِ دیگر گروه‌ها، لحظه‌ی مکثِ مهمی است: کدام علت‌ها، امروز، نوازنده‌ای که با وسواس بر «تکنوازشدنِ» خویش همت گمارده را مجبور می‌کنند تا بر سرکشیِ فردی خود پوششی از یک گروه‌نوازیِ نالازم بکشد؟ کهنگیِ عادتِ شنیداریِ مخاطبِ معدود یا ذائقه‌ی متفاوت و چیره‌ی جامعه‌ی اکنون؟ جای خالیِ نهادهای ملی که از کوشش‌های هنری و مَدرسی (کلاسیک) در موسیقی حمایت کنند یا غلبه‌ی روابط دوستانه بر ضرورت‌های هنری، در شرایطی که تداومِ همکاری‌های گروهی جز به پشتوانه‌ی تمایلاتِ شخصی و فردی میسر نیست؟

 


۱- به استناد سایت گروه پالیز www.palizensemble.com

برای خرید و دانلود آلبوم پالیز ۲ به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 3.5
06 دی 1399
بالا