اگر اجرای موسیقی آوازیِ مو به مو مبتنی بر بلوکبندی و جملهبندی و ساختار خرد و کلان ردیفها را یک سرِ طیف، و موسیقی آوازیِ آهنگسازیشده را، که شاید از ماحضر موسیقی کلاسیک ایرانی تنها اشلهایِ صوتیِ مدها را در خود داشته باشد و تمام دیگر عناصرش (از الگوهای ملودیک و ریتمیک گرفته تا نحوه و روند تغییر مدها، فرم و غیره) از چشمهی خلاقیتِ سازنده/نوازندهاش جوشیده، سرِ دیگرِ طیفِ آن سنتی بدانیم که در قرن اخیر بداههنوازی نام گرفته است، پنج تکه تکنوازیِ مجملِ صائب کاکاوند در «بوم خیال» را باید جایی نزدیک به پایانهی نخستِ طیف در نظر گرفت.
سهتاری که اینجا میشنویم چیزهایی در خود دارد که سبب شده است تا به نسخه یا اجرایی نعل به نعل از یک موسیقی تثبیتشده و شنیدهشده بدل نگردد. موسیقی، عمدتاً عمد در سنگین بودنِ کفهی موسیقیِ آوازی (غیرضربی یا آمتریک) دارد. معدود بخشهای ضربی نیز، گاه در میانِ آوازیزدنها حل میشوند (بخشهای ابوعطا و دشتی). جملات یا حرکتهای تند و سریعی وجود ندارد. تحریرهای آوازیِ طولانی و پیچیدهای نمیشنویم؛ ساده و کوتاهاند و گسترشی نمییابند. زبانِ یکدست و هموار سهتار، در عین اینکه یادآور سهتارنوازی محمدرضا لطفیست، با ویژگیهای متمایزکنندهای –هرچند انگشت شمار و نه در همه جا- تلاش دارد تا به استقلالی نسبی دست یابد (یا منِ شنونده تلاش میکنم تا ویژگیهای متمایزکنندهای در آن بیابم)؛ از جمله ریزهای آچلراندو (همچون صدای به زمین خوردنهایِ یک توپ پینگ پونگ) یا کند بودن زیاده و عامدانهی شروعِ برخی جملات و در مجموع اجرای پرحوصلهی موسیقی.
حاصل، مواجهه با پنج تابلوی کوچکِ موسیقیِ شهریست که هیچ نشانی از شلوغی و اضطراب کلانشهری در آنها نیست. موسیقی در بوم خیال، صبور و آرام و خوشصحبت است که اینها همه منتج از همان چند و چونِ فنیاند؛ آرامشی دیریاب در زمانه و پیرامون ما: صدای قلمِ نستعلیق، وقتی خوشنویس روی یک تکه قبض عوارض، یک کافِ کشیده مینویسد. شاید تمایزِ «بوم خیال» در سپهرِ موسیقیِ کلاسیکِ ایرانی را باید در این نوع بودناش دانست.
*برگرفته از شعر «آواز کرَک» از مهدی اخوان ثالث
برای خرید و دانلود آلبوم بوم خیال به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.