از تولید نهچندان باکیفیت «حرف بیحروف»، مختصات صوتی و مَستِرِ گاه گوشآزارِ آن (که بهویژه خود را در رژیسترهای زیرترِ عود نشان میدهد)، ترجمههای پراِشکال و مبهمِ دفترچه (مثلاً تفاوتِ نام انگلیسیِ آلبومِ در روی جلد و متن دفترچه) و اطلاعات ناقصِ دفترچه که بگذریم، به نکتهای مهم میرسیم که «حرف بیحروف» خواستهناخواسته به آن اشارهای کرده: مخاطبشناسی.
پدیدآورندگان آلبوم، تینا لاجوردیان و ذکریا یوسفی، آن را نمایندهای از «موسیقی شرق» میدانند و تلویحاً از امتزاجِ موسیقی دستگاهی با موسیقی عرب و ترک در این کار میگویند، به این انگیزه که «برای شنوندگان غیرایرانی ناآشنا نباشد». از دوگانهی منسوخ هنر شرقیـ غربی که بگذریم، پای سوالات دیگری را باید به میان کشاند: قاعدتاً مخاطب اصلی این اثر، از آنجایی که هدف معرفی «موسیقی شرقی» است، باید غربیها باشند، اما با شنیدن خودِ آلبوم، و باز بهمیانجیِ توضیحات دفترچه، درست متوجه نمیشویم که چگونه این اثر قرار است به گوش غربیان «ناآشنا» نباشد؟ آیا استفاده نکردن از پیشدرآمد و تصنیف و کلام یا مثلاً استفاده از ادوار عربیـ ترکیـ ایرانی و مقامهای عربیـ ترکی در یکی دوقطعه باعث میشود کار به گوش غربیان «ناآشنا» نیاید؟
افزون بر اینها، در خودِ آلبوم، چه میشنویم که قرار است چیزی نو برای مخاطب ایرانی و مخاطب غربی ارائه کند؟ مجموعهای از ملودیهایی بیجان و مملو از تکرار و «بازی»، که روی ریتمی پرتحرک و گاه پیچیده سوار میشوند و از آن بسیار تأثیر میگیرند: تکرار جملهای پرتحریک در سکانسهای مختلف، که دقیقاً بر روی ریتم منطبق و سوار شده است. نمونهی تماموکمالِ آن قطعههای ”پیدایش“ یا ”گفتوگو“ هستند: افراط در تکرارِ پایهای ریتمیک و سرسپرده به کوبهای توسط عود، جملههای بریدهای که گاهگاه روی آن پایه میآیند، و هرازچندگاهی ورود یک پاساژ و دوباره بازگشت به همان روندِ پیشین. عود خود را به دست کوبهای سپرده است، بیموجودیت و عاملیتی مستقل.
گذشته از اینها، اگر هدف ارائهی کار به مخاطبانی غربی بوده، سازوکارهای تولید و عرضهی آن آیا واقعاً بهنحوی طراحی شده که در بازارهای خارجی ارائه شود؟ نه توضیحات ناکامل و مبهم پدیدآورندگان دربارهی موسیقی دستگاهی و «موسیقی شرقی» کمکی به این هدف میکند، نه مختصات تولید و عرضهی آن.
برای خرید و دانلود آلبوم حرف بیحروف به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.
30 مرداد 1400