نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

دسته بندی: تلفیقی


Harfe Bi Horoof 2

کرانه‌های آسمان و پرنده‌ی نحیف

نویسنده: حماسه توکلی

عود، همچون پرنده‌ای، با هویت چند ملیتی میان ایران، کشورهای عربی و ترکیه در سفر است. گاه بخشی از فرهنگ موسیقایی سرزمینی را با خود به دیگری می‌برد و گاه تنها در آسمان سرزمین مادری‌اش آزادانه می‌رقصد؛ و همراهی‌شدنش توسط سازهای کوبه‌ای به جهت‌‌‌یابیِ آنان که به تماشایش ایستاده‌اند کمک غیرقابل‌انکاری می‌کند. از نام قطعات ـ البته ـ می‌توان گمان کرد برای تماشای این پرنده سر به سوی آسمانِ کدام خاک باید برگردانیم. مجموعه سفرهای او و رقص‌های بداهه‌اش، هرچند با کیفیتی که جای بحث دارد،‌ ثبت و ضبط شده‌اند و در قالب آلبومی با عنوان «حرف بی حروف» انتشار یافته‌اند.

رسیدن عود به بندیر و کوزه و کاخن در تلاقی این سه نقطه‌ی جغرافیایی چندان غافلگیرکننده نیست. اکثر کارهای کمی تا حدودی متفاوتِ عود همین مسیر را پیش می‌گیرند. خالقان اثر، ظاهراً، بر آنند که از «تغییر متر» به عنوان عنصر غافلگیرکننده استفاده کنند، اما، زمانی که در تمامی قطعات مجموعه و در نقطه‌ای معین از نقشه‌ی فرمالِ قطعه این اتفاق می‌افتد، مرز باریک میان بهره‌گیری و هدردادن زیر پا گذاشته می‌شود. عبور از این مرز سبب می‌شود که گاه به‌ جای خیره شدن به رقصی با شکوه شاهد گیر افتادن پرنده‌ی داستان‌مان میان گردبادی از تکرارها شویم. این‌چنین، فرصتی که می‌توانست به‌کارگیریِ ظرفیت موجود در ترکیب فرهنگ موسیقایی این سه سرزمین و بداعت در استفاده‌ از الگوهای ریتمیک و فرم‌های موسیقایی فراهم آورد از دست می‌رود. البته، در این حقیقت که الگوهای ریتمیک و ملودیکِ به‌کارگرفته‌شده در اثر ریشه در سه مختصات جغرافیایی ذکر شده دارند تردیدی نیست، اما عمق تاثیری که روی مخاطب گذاشته می‌شود به میزان بهره‌وری از زبان غنی موسیقی، که اینجا زبان مشترک میان این سه کشور در نظر گرفته شده، وابسته است. با توجه به کندوکاوی چنین سطحی در زبانی با این قدمت، و قدری که این پرنده‌ی فرضی از آن تغذیه کرده، به دور از تصور نیست که او تنها در آسمانِ خاستگاهِ خالقانِ مجموعه‌ قابل‌مشاهده باشد و توانی برای رساندن آن‌ها به هدفی که در توضیحات دفترچه از آن سخن گفته‌اند برایش نماند

برای خرید و دانلود آلبوم حرف بی‌حروف به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0
23 شهریور 1400
Harfe Bi Horoof 1

شرقِ ناکجا

نویسنده: کامیار صلواتی

از تولید نه‌چندان باکیفیت «حرف بی‌حروف»، مختصات صوتی و مَستِرِ گاه گوش‌آزارِ آن (که به‌ویژه خود را در رژیسترهای زیرترِ عود نشان می‌دهد)، ترجمه‌های پراِشکال و مبهمِ دفترچه (مثلاً تفاوتِ نام انگلیسیِ آلبومِ در روی جلد و متن دفترچه) و اطلاعات ناقصِ دفترچه که بگذریم، به نکته‌ای مهم می‌رسیم که «حرف بی‌حروف» خواسته‌ناخواسته به آن اشاره‌ای کرده: مخاطب‌شناسی.

پدیدآورندگان آلبوم، تینا لاجوردیان و ذکریا یوسفی، آن را نماینده‌ای از «موسیقی شرق» می‌دانند و تلویحاً از امتزاجِ موسیقی دستگاهی با موسیقی عرب و ترک در این کار می‌گویند، به این انگیزه که «برای شنوندگان غیرایرانی ناآشنا نباشد». از دوگانه‌ی منسوخ هنر شرقی‌ـ غربی که بگذریم، پای سوالات دیگری را باید به میان کشاند: قاعدتاً مخاطب اصلی این اثر، از آن‌جایی که هدف معرفی «موسیقی شرقی» است، باید غربی‌ها باشند، اما با شنیدن خودِ آلبوم، و باز به‌میانجیِ توضیحات دفترچه، درست متوجه نمی‌شویم که چگونه این اثر قرار است به گوش غربیان «ناآشنا» نباشد؟ آیا استفاده نکردن از پیش‌درآمد و تصنیف و کلام یا مثلاً استفاده از ادوار عربی‌ـ ترکی‌ـ ایرانی و مقام‌های عربی‌ـ ترکی در یکی دوقطعه باعث می‌شود کار به گوش غربیان «ناآشنا» نیاید؟

افزون بر این‌ها، در خودِ آلبوم، چه می‌شنویم که قرار است چیزی نو برای مخاطب ایرانی و مخاطب غربی ارائه کند؟ مجموعه‌ای از ملودی‌هایی بی‌جان و مملو از تکرار و «بازی‌»، که روی ریتمی پرتحرک و گاه پیچیده سوار می‌شوند و از آن بسیار تأثیر می‌گیرند: تکرار جمله‌ای پرتحریک در سکانس‌های مختلف، که دقیقاً بر روی ریتم منطبق و سوار شده است. نمونه‌ی تمام‌و‌کمالِ آن قطعه‌های ”پیدایش“ یا ”گفت‌و‌گو“ هستند: افراط در تکرارِ پایه‌ای ریتمیک و سرسپرده به کوبه‌ای توسط عود، جمله‌های بریده‌ای که گاه‌گاه روی آن پایه می‌آیند، و هرازچندگاهی ورود یک پاساژ و دوباره بازگشت به همان روندِ پیشین. عود خود را به دست کوبه‌ای سپرده است، بی‌موجودیت و عاملیتی مستقل.

گذشته از این‌ها، اگر هدف ارائه‌ی کار به مخاطبانی غربی بوده، سازوکارهای تولید و عرضه‌ی آن آیا واقعاً به‌نحوی طراحی شده که در بازارهای خارجی ارائه شود؟ نه توضیحات ناکامل و مبهم پدیدآورندگان درباره‌ی موسیقی دستگاهی و «موسیقی شرقی» کمکی به این هدف می‌کند، نه مختصات تولید و عرضه‌ی آن.

برای خرید و دانلود آلبوم حرف بی‌حروف به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 1
30 مرداد 1400
Ba Man Bekhan 1

کلیشه‌های به‌هم آمیخته

نویسنده: ساناز ستارزاده

حسام ناصری را بیشتر به‌واسطه‌ی تک‌آهنگ‌های منتشر‌شده‌‌اش می‌شناسیم. ناصری در آلبوم «با من بخوان» از ظرفیت‌های موسیقی دستگاهی و الکترونیک ــ تا جایی که به مذاق مخاطب خوش آید و خلاف عادات شنیداری‌اش نباشد ــ بهره برده است. ارتباط معناداری هم میان تک‌آهنگ‌ها نمی‌توان پیدا کرد؛ یک رباعی از ابوسعید ابوالخیر؛ ترانه‌ای از حمید خلف‌بیگی، که دنباله‌ی شعری از احمد شاملو خوانده شده؛ تصنیفی از عارف قزوینی و انواع شعرها و ترانه‌ها کنار هم چیده شده است. اشعار کلاسیک هم به‌نظر می‌آید تا زمانی استفاده می‌شوند که از خواندن آنها اعتباری به‌دست آید و شاید همین اشعار، با کمکِ مایه‌ها و مقام‌ها، قرار است به مخاطب یادآوری کنند موسیقی‌ای که می‌شنود ریشه‌دار است و مبادا خواننده را، بی‌توجه به پشتوانه‌ی موسیقی دستگاهی، به عنوان خواننده‌ی پاپ قضاوت کنند.

چنین قضاوتی اما بی‌پایه نخواهد بود. در آلبوم‌های موسیقی پاپ هم غالباً خبری از اتحاد میان آهنگ‌ها نیست؛ همان‌طور که در فهرست پخش موسیقیِ کافه‌ها، ماشین‌های شخصی، تاکسی‌ها و مهمانی‌ها. می‌توان این ذهنیت را در پشتِ اثر خواند که نه‌تنها شنونده‌ی تک‌آهنگ‌ها، بلکه اکثر شنونده‌های موسیقی دستگاهی هم حوصله نمی‌کنند حتا یک‌ربع موسیقی پیوسته بشنوند و چه بهتر که قطعه‌ها کوتاه باشند و سازوآواز‌ها به روی پایه‌ها و ضربی‌ها اجرا شوند.

این ظاهرِ دوگانه از کارنامه‌ی علیرضا قربانی ناشی می‌شود، که در طی آن، بسته به انتخابی که کرده، بینِ جذب مخاطب بیشتر و توجه به کیفیتِ موسیقی و ریشه‌های موسیقی دستگاهی تغییر اولویت داده است. طبعاً، هر کدام از این دو رویکرد اولا شود، میزانِ مقاومت در برابرِ خواستِ بازار تغییر می‌کند. خصوصیات آلبومِ مذکور خبر از استیلای خواستِ بازار می‌دهد. تسلطِ عیانِ حامیان مالی آنچنان است که زحمت نوشتن متن دفترچه‌ را هم کشیده‌اند.

ساختار تک‌آهنگ‌ها بیش از اندازه قابل پیش‌بینی است و در هر آهنگ می‌توان زمانی که خواننده به اوج خواهد رفت را حدس زد. همان‌طور که تماشاگرِ اکثر فیلم‌های ترسناک می‌داند چه موقع قرار است بترسد و قبلش دستِ کناردستی‌اش را فشار می‌دهد. اِفِکتِ سقوطِ قطراتِ آب، آوای زن یا زنانی در پس‌زمینه، کانُن‌ها و سازهایی که لهجه‌های مختلفی را تقلید می‌کنند، چطور می‌تواند موسیقی تکراری «با من بخوان» را نجات دهد؟ شاید بهتر باشد بپرسم، این‌همه برای کدام شنونده تازگی دارد؟

برای خرید و دانلود آلبوم با من بخوان به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 0.5
07 اسفند 1399
Gaatha 1

صریح و بی‌تقیّد

نویسنده: علیرضا جعفریان

آلبوم شامل چهار بخش است: «ریشه‌های معلق»، «از مزامیرِ سَحَر»، «برای رنگ‌ها» و «سحرِ بلندِ شب». اثر از هر تقیّدی دوری کرده است، چه تقیّدات مربوط به چینش عمودی و افقی صداهای موسیقایی و چه تقیّدات پیراموسیقایی. هفده قطعه‌ی آلبوم (محدود در چهار بخش) به هفده گات اوستا نسبت داده شده‌اند، اما ارتباط یا روند مشخصی میان بخش‌ها دیده نمی‌شود. در چهار قطعه‌ی مربوط به «ریشه‌های معلق»، با به‌کار‌گیریِ برخی‌ شیوه‌های قرن بیستمی (دیسونانس‌ها، فواصل کروماتیک، گلیساندوها و غیره) فضای غیرملودیکِ وهم‌آلودی خلق شده است، که گاهی به یک تِمِ ملودیک با رنگ و بوی ایرانی مزیّن می‌شود؛ نخ تسبیحی که چهار قطعه‌ی مجزّا را به هم پیوند داده است. در چهار قطعه‌ی مربوط به «از مزامیرِ سَحَر»، آن فضای قرن بیستمی دیده نمی‌شود، اما ماجرای تِم، نخ و تسبیح همچنان تا حدودی صادق است. ارجاعات به موسیقی ایرانی در این قسمت بیش از دیگر بخش‌هاست. ارتباطِ هشت قطعه‌ای که ذیلِ عنوان «برای رنگ‌ها» آمده‌اند کمینه است. در این قطعات نشانه‌هایی از موسیقی‌های ایرانی، جَز و حتا هندی شنیده می‌شود. هر چه به انتهای آلبوم نزدیک می‌شویم از موسیقی ایرانی فاصله می‌گیریم. در قطعه‌ی آخر، که خود به تنهایی بخش «سحرِ بلندِ شب» را تشکیل داده است، دیگر خبری از موسیقی ایرانی نیست.

بعضی از آثارِ هنری همه‌ی تقیّدات بیرونی را دور می‌ریزند و قوانین درونیِ منحصر به خودشان را در چهارچوب اثر تعریف می‌کنند. اما «گات‌ها‌» درون خودش هم به روند و شکل و سیاقی پایبند نیست: قطعاتِ یک بخش ممکن است به هم وابسته باشند یا نباشند؛ یک قطعه ممکن است فقط سی ثانیه باشد و ممکن است چهار دقیقه طول بکشد؛ یک بخش ممکن است فقط یک قطعه باشد؛ شاید موسیقی ایرانی بشنویم، شاید جَز و شاید موسیقی قرن بیستمی.

هر چند که آثار پیشین محمدعلی نجف‌پور با این آلبوم کیلومترها فاصله دارند، اما با نگاه به آلبوم‌های قبلی‌اش از دریچه‌ی «گات‌ها» می‌توانیم به فهم جدیدی از آن‌ها هم برسیم. خصوصیّاتی که در «گات‌ها» می‌بینیم به شکل محافظه‌کارانه‌ای در «دای‌کاتو‌» هم قابل ردیابی‌اند. به‌نظر می‌رسد نجف‌پور در «گات‌ها» به صراحت رسیده است. او با صراحت از ملودی فاصله می‌گیرد و با صراحت به مخاطبش می‌گوید یک تحریر کوتاه کمانچه می‌تواند به‌ تنهایی قطعه‌ای موسیقایی باشد.

برای خرید و دانلود آلبوم گات‌ها به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 2.5
26 بهمن 1399
Sheer Va Faryad 1

اشتراک‌گذاری بی‌واسطه‌ی خود

نویسنده: علیرضا جعفریان

حضور پررنگ شبکه‌های اجتماعی در دنیای این روزها بر روی موسیقی، موسیقی‌دان و مخاطب موسیقی بی‌تأثیرنبوده است. در شبکه‌های اجتماعی سلبریتی‌ها موجوداتی عجیب‌غریب، متفاوت از دیگران و دور از دسترس نیستند. آن‌ها مثل دیگران عضو صفحات اجتماعی شده‌اند، مثل دیگران روزمره‌‌ی‌شان را به اشتراک می‌گذارند و برخلاف سلبریتی‌های کلاسیک، به مخاطبان‌شان نزدیک‌اند و با آن‌ها ارتباطی، با اغماض، رودررو دارند. تأثیر شبکه‌های اجتماعی بر ستارگان موسیقی پاپ ایرانی مشهودتر است. به عنوان مثال خواننده‌ها دیگر در موزیک‌ویدیو‌ها علاقه‌ای به نقش بازی کردن ندارند. این روزها کمتر شاهد موزیک‌ویدئو‌هایی هستیم که خواننده در لوکیشنی محیرالعقول و در پرسُناژی متفاوت از خودِ واقعی‌اش ظاهر شود. خواننده‌ها تمایل دارند خودشان باشند، در همان لوکیشن‌هایی که معمولاً هستند: استودیو، خیابان و شاید جلوی فون عکاسی. آن‌ها گاهی اوقات حتی یک ویدیوی ساده که با موبایل گرفته شده را به موزیک‌ویدئوهای پرطمطراق ترجیح می‌دهند. بابک باربد در شبکه‌های اجتماعی حضور فعالی دارد. در مطلب کوتاهی که او در توضیح آلبوم نوشته است کلید‌واژه‌های جالبی دیده می‌شوند: [آواز] خواندن روزنه‌ای برای نشان دادن دغدغه‌های شخصی و قدم‌زدن در دایره‌ی احساسات و به اشتراک گذاشتن جهان‌بینی‌ام است. در این راه تجربه می‌کنم تا بی‌واسطه خود واقعی‌ام را بیان کنم.

«نشان دادن دغدغه‌های شخصی»، «اشتراک‌گذاری» و بیان «بی‌واسطه»‌ی خود را می‌توان خلاصه‌ای از زندگی‌ سلبریتی‌ها در شبکه‌های مجازی دانست. بابک باربد در آلبوم شعر و فریاد می‌خواهد خودش باشد و، به شیوه‌ی شبکه‌های اجتماعی، بدون نیاز به هرگونه شکوه و طمطراق، بدون نیاز به صدایی لزوماً مناسب برای خوانندگی و بدون نیاز به حضور سازهای گوناگون یا تمهیدات پیچیده‌ی موسیقایی سازش را دستش می‌گیرد و برای‌مان می‌خواند. شباهت جالبی وجود دارد میان آنچه گفته شد و آنچه در مورد برخی از موسیقی‌دانان محلی شاهدش هستیم؛ موسیقی‌دانانی که در میان مخاطبان‌شان زندگی می‌کنند و در نهایت سادگی رودرروی مخاطب به روایت می‌پردازند.

آنچه در آلبوم شعر و فریاد می‌شنویم از بسیاری جهات به آنچه از محسن نامجو شنیده‌ایم نیز شباهت دارد؛ چه از نظر نوع و سبک ارائه‌ی موسیقی و چه از نظر فنون آوازی یا تمهیدات موسیقایی. اما تفاوت‌های باربد با نامجو مهم‌تر از شباهت‌ها هستند: نامجو به مخاطب اهمیت بیشتری می‌دهد و گروه مشخصی از مخاطبین را هدف می‌گیرد، نامجو از تلفیق انواع زیادی از موسیقی بهره می‌برد، نامجو با سه‌تارش فاصله‌ی بیشتری از گیتار می‌گیرد و در نهایت، باربد، برخلاف نامجو، از قدرت نوازندگی‌اش نیز نفع می‌برد.

علیرضا جعفریان بابک باربد آوازهایی برای عود تلفیقی نغمه حصار

برای خرید و دانلود آلبوم شعر و فریاد به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 2.2
16 مهر 1397
Daga Doum 1

هوا را از من بگیر سازم را نه

نویسنده: امیر بهاری

آنها که اهل سفر هستند، دوست دارند در یک بازه‌ی زمانی مشخص با انتخاب مسیری جذاب به جاهای مختلفی بروند و فرهنگ‌‌های متفاوتی را ببینند. اما هیچکدام از سفرپیشه‌گان دوست ندارند مثلا ساعت ۱۲ ظهر رامسر باشند و بعد با موشک پرتاب بشوند به مریوانِ کردستان و از آنجا با ابزار قدرتمند دیگری نیم ساعته خودشان را به آذربایجان برسانند. آلبوم «دق‌دم» چنین کاری با مخاطب می‌کند. صدای پرکاشن آذری، چند لحظه بعد افکت‌های الکترونیک مورد استفاده در موسیقی «هاوس» بعد مایه‌هایی از جَز و بعد دوباره صدای غالب ناقارا و.... یک سفر بی منطق و بدون ساختار که بیشتر سرگیجه‌آور است تا اینکه نشان از طرحی هوشمندانه داشته باشد.

اینکه در یک آلبوم به سبک‌های و تم‌های مختلف رجوع شود به خودی خود اشکال نیست موضوع آنجایی تبدیل به معضل می‌شود که احساسات تام لحظه‌ای یک هنرمند بر تمام اصول زیبایی‌شناسی اولویت پیدا کند.

در داخل دفترچه‌ی آلبوم «دق‌دم» عکسی از مولف و سازش (ناقارا) هست. در یک روز بارانی صاحبقرانی و سازش روی نیمکتی نشسته‌اند و به جای اینکه او چتر را بالای سر خودش گرفته باشد، چتر را بالای سر سازش گرفته است. ظاهراً مؤلف اینگونه می‌خواهد به ما بگوید که تا چه اندازه سازش را دوست دارد و اتفاقاً آلبوم هم به اندازه‌ی همین عکس، احساساتی و غیر منطقی است. اگر یک تار یحیی و داریوش طلایی برای وقت گذرانی با یک چتر به پارک بروند و باران سختی ببارد، ترجیحاً چتر بالای سر طلایی باشد بهتر است. تار یحیی با همه ارزش‌اش ابزاری برای ساری شدن آن موسیقی است که در ذهن و جان طلایی جریان دارد. اگر طلایی در صحت و سلامت نباشد تار که خود به خود ردیف نمی‌نوازد!؟

نقی صاحبقرانی نوازنده با استعدادی است. به جای اینکه یک لشگر نوازنده راه بیاندازد و آلبومی ضعیف و غیر قابل دفاع تولید و منتشر کند، بهتر است قدر پنجه‌های خود را بداند و در مسیر رسیدن به جایگاه یک نوازنده‌ی تمام‌عیار قدم بردارد.

دق دوم تلفیقی امیر بهاری نقی صاحبقرانی طنین آوای طوفان

 

برای خرید و دانلود آلبوم دق دوم به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1.4
16 مرداد 1397
Haftvad 1

ماقبل گفت‌‌وگو

نویسنده: کامیار صلواتی

«هفت‌واد» بسته‌ای است از قطعاتی که با سینتی‌سایزر و سمپل‌های گوناگون اجرا شده‌اند و نام «آلبوم» برخود گرفته‌اند؛ قطعاتی که اکثراً اشعارشان از فردوسی است و قرار است روایت‌گر افسانه‌ای درباره‌ی پیدایش صنعت منسوجات کرمان باشند. با وجود این، مسائل این مجموعه قطعات بسیار فراتر از اجرا شدن با صداهای مصنوعی هستند. همه‌چیز این آلبوم مبهم و غریب است و در وضعیتی کمابیش طنزآلود سیر می‌کند؛ مثلاً اشعاری که در دفترچه‌ی سی‌دی چاپ شده‌اند نصفه و نیمه اجرا می‌شوند. «آهنگساز» و «تنظیم‌کننده» و «خواننده» یک نفر هستند، خوانندگی در حد زمزمه‌ای ناخوشایند است و خالی از هر توانایی و تکنیک. معنای تنظیم در این آلبوم نامشخص است و انگار با معنای همین اصطلاح در موسیقی مردم‌پسند مترادف شمرده شده است. قطعات از نظر موسیقایی گذری به موسیقی دستگاهی و اشارتی خام‌سرانه به موسیقی هند دارند، نیم‌نگاهی به چیزی شبیه به بلوز می‌اندازند و سرکی به ماکتی از موسیقی راک می‌کشند و برای اینکه اوضاع از این هم پیچیده‌تر شود، به گفته‌ی همه‌کاره‌ی آلبوم، مسعود نکویی، فضای آن‌ها «ارکسترال-کرال» است. احتمالاً در این‌مورد توجیه پدیدآورنده‌ی اثر این خواهد بود که قرار است این آلبوم بیان‌گر «ارتباطات بین‌المللی کرمان» در قالب موسیقی باشد که در آن‌ صورت شأنیت حضور موسیقایی فرهنگ‌هایی که کرمان نه در افسانه‌ها و نه در تاریخ با آن‌ها ارتباطی نداشته است موضوع سوال خواهد بود.

آلبوم دو «ویراستار» دارد اما متن دفترچه‌ی آن چنان وضعیتی دارد که کارش تنها با بازنویسی‌ به سامان می‌شود نه ویراستاری. «پژوهشگر» و «طراح جلد» آن یکی است، اما نه معلوم است که منظور کدام «پژوهش» است و نه اشاره‌ای کوچک به آن شده است. ایده‌ی استفاده از آوازهای نقش‌خوانان قالی شبیه به کاریکاتوری از یک کارآواست که به زور در قالبی ملودیک قرار گرفته است و سپس با شعری به شدت شعاری و کم‌مایه  که در ماهور اجرا می‌شود و انگار در پی عبرت دادن به شنوندگان است پایان می‌یابد. فقدان هرگونه خلاقیت یا حتی توانایی‌های ابتدایی لازم در آهنگسازی و نبود ایده‌مندی برای اثری که قرار است روایت‌گر یک افسانه‌ی دیرین باشد و به زبان موسیقی بازگو شود آن را حتی از یک اتود دانشجویی خام نیز عقب‌تر می‌برد و اصولاً مایه‌ای برای گفت‌و‌گو باقی نمی‌گذارد.

کرمان تلفیقی کامیار صلواتی نسل مهر کرمان مسعود نکویی فردوسی هفتواد

برای خرید و دانلود آلبوم هفت‌واد به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1
13 خرداد 1397
بالا