حداقل از اوایل قرن نوزدهم میلادی، تهران و باکو دو مرکز عمدهی آن موسیقیای بودهاند که ـ کمی بعدتر ـ نظامِ خود را در ساختارهایی با عنوان "دستگاه" مشخص کرد. از آن زمان تاکنون، موسیقیدانانِ این دو مرکز ـ بهعنوان نمایندگانِ دو مکتب از یک موسیقی، مستقیم یا غیرمستقیم ـ همواره با یکدیگر در ارتباط بودهاند. بزنگاهِ آنگاه، یعنی جایی که کمانچهی امامیار حسناُفِ سرخوش و چیرهدست را کوبهایهای گوناگونِ پژهام اخواصِ ماهر همراهی کرده است، یکی از تازهترینهای این ارتباط و همکاری است؛ آلبومی که پایکوبی و رقص کفهی سنگینترش را تشکیل داده است.
تذکر پیشینهی این ارتباط نباید ما را به این خطا اندازد که آنچه در آنگاه میتوان یافت سرشتِ یکسانی دارد با آنچه احیاناً بین آقاغلامحسین و کمانچهنوازِ قفقازی در یک شبنشینیِ قاجاری احتمالاً قابل شنیدن بوده است. برعکس، یادآوری این ارتباط برای برجسته کردنِ نقاط تمایزشان است. تقریباً، همانقدر که از شواهد تاریخی میتوان از تعلقِ روح نوازندگانِ قاجاریِ تهران و قفقاز به یک روح موسیقاییِ همسرشت مطمئن بود که برای هردو عمیقاً بومی محسوب میشد، از جذبِ نمونههای امروزیشان در آنچه موسیقی تلفیقی نام گرفته، و ادعا میکند که مدام بین شرق و غرب در حال پلزنی است، نیز میتوان اطمینان داشت. آنگاه موسیقی شیرینِ دلانگیزی دارد که کوشیده شده زهرِ بومزادگی و پیچیدگی از آن گرفته شود تا، با جای گرفتن در دلِ "توده"، به هر ذائقهای خوش بیاید. این موسیقی باید همانقدر غریبگی داشته باشد که آشنا بهنظر میرسد. جایی که این موسیقی میایستد اَمنگاهِ سیخ و کباب است؛ زیرا غذا بهکل چیز دیگری است. امامیار ـ مانند همتایانِ ایرانی و یونانیاش، کیهان کلهر و ماتِیوس ساهوریدیس ـ تا جایی بومی میماند که توده به زحمت نیفتد و سالنها را ترک نکند. قواعد حاکم بر موسیقیِ توده قواعد حاکم بر بازار است.
توده همان است که حسین علیزاده، در یادداشتِ ستایشآمیزش در داخل آلبوم، از آن با عبارتِ «شنونده از هر طیفی با شنیدنِ آن احساس شادی و شعف [...] میکند» یاد کرده است؛ یادداشتی با پایانِ: «دستانتان پُرتوان و دلهایتان پُرنغمه». آنگاه موسیقی مهاجرانِ درافتاده در فضاهای کلانشهری است؛ همانقدر بکر و غریبه و رها، که مشابه و همگانی و محتوم.
برای خرید و دانلود آلبوم آنگاه به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.