«میدانم که میآیی» نوزده سال پس از ضبطش منتشر شده است. در زمانهای رنگِ بازار را میبیند که خواننده و نوازندگان، هر کدام، در صحنهی موسیقی شناخته شدهاند. اما نوزده سالِ پیش هنوز اینچنین نبود و، درنتیجه، انتشارش در همان زمان، مطمئناً، سرنوشت دیگری داشت. اکنون ماجرا فرق میکند. تنها نامِ سالار عقیلی، در مقامِ خواننده، بر رویِ جلد اثر، آیندهای متفاوت را برای آلبوم رقم میزند. تأخیرِ تقریباً بیستسالهی انتشارِ اثر نه فقط از جنبهی مالی بهسودِ سازندگان و تهیهکنندهی اثر است، بلکه، با نوری که بر گذشته میتاباند، نشان میدهد که، از آهنگساز تا خواننده و نوازندگان، چه بودند و حالا کجا ایستادهاند.
اما، آیا انتشارش قرار است رنگی به اوضاعِ رنگورورفتهی موسیقی بدهد؟ امیرحسین سام (آهنگساز) از نسلی است که موسیقیِ ایرانی را در دوران «چاووش» شناخته و، اینجا نیز، بهطرز تماموکمالی، از الگوهای بهجامانده از موسیقیدانانِ آن سیاق پیروی میکند. او از محمدرضا لطفی رونوشت میکند، اما نه ظرافت و نه دقت او را در آهنگسازیاش دارد؛ چیزی که بیش از همه خود را در نحوهی بهکارگیریِ گروهِ سازی، موسیقی تکخطی و شیوهی بسط و گسترشِ موسیقی مینمایاند. اینجاست که این گوشزد لازم میشود که نمیشود ایدهها را برداشت و با کمی تغییر و با حفظِ عناصر موسیقایی دوباره بهکار برد، در تکِتک قطعات هم همین روند را در پیش گرفت و در آخر نامِ آلبوم بر آن نهاد.
اگرچه از جنبهی آهنگسازانه آلبوم چیزی نصیبِ شنوندهاش نمیکند، اما بازگوکنندهی یک مسئلهی مهم است. نکتهای که در زمانِ حال بهچشم میآید: میزانِ هوشیاری در تصمیمگیری و انتخاب در آتیهی یک خواننده که، شاید، اگر کمی ذکاوت را چاشنیِ کارش میکرد، آیندهای متفاوت را برای خود رقم میزد. غیر از این، آلبوم جوابِ درخوری برای چراییِ انتشارش، آن هم بعد از نوزده سال، بهدست نمیدهد. کاربردِ «میدانم که میآیی»ها دلگرمیِ سازندگانش است. زمانی که چیزی برای انتشار نیست، منتشر میشوند؛ اینگونه، هم از جنبهی مالی پرسودترند و هم سازندگانش از قافله عقب نمیمانند.
برای خرید و دانلود آلبوم میدانم که میآیی به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.