در کتاب «باخ، بتهوون و باقی بروبچهها»، که راوی تاریخ موسیقی کلاسیک بهزبان طنز است (انتشارات ماهور)، نویسندهی کتاب، دیوید باربِر، دربارهی کنسرتوهای پرتعداد آنتونیو ویوالدی چنین مینویسد: «کسانی که موسیقی او را زیادی تکراری میدانند دوست دارند بگویند که او از روی یک کنسرتو ۴۵۰ بار نوشته است. این گفته چندان منصفانه نیست: او از روی دو کنسرتو ۲۲۵ بار نوشت».
آلبوم هفتقطعهای «لب خاموش» هم چندان وضعیت متفاوتی ندارد. میشود همهی این هفت قطعه را فشرده کرد در دو قطعه، که یکی از آن دو قطعه هم تکنوازی دفنوازی است. آنچه تغییر میکند دستگاهها و آوازها هستند، و اِلّا الگو و ویژگیها تقریباً همسان است. قطعات با تکنوازی آوازی و، معمولاً، از درآمد آغاز میشوند، سیری در گوشههای مهم دارند (مثلاً درآمد و بعد قراییـ عراق در افشاری؛ درآمد، شکسته و دلکش در ماهور؛ درآمد، بیداد و شوشتری در همایون؛ و الخ) و به یک همنوازیِ ضربی با دف میرسند. در میانِ بخش آوازی، بخشهایی «شِبهضربی» (۱) است، که آنها هم گاه در گوشههای ریتمیکـ ملودیک شناختهشدهای مثل ساقینامه یا چهارپاره نواخته میشوند. بخش ضربیِ قطعات معمولاً با جملهای مقطع و نامتعارف شروع میشود و در ادامه به جملههایی پُرتر میرسد که کاملاً روی ریتم سوار است. ویژگیهای نینوازانه هم کمابیش ثابت است: جابهجایی مداوم بین منطقههای صوتیِ بم و زیر، الگوگیری از سونوریتهی کسایی و استفادهی مداوم از واخوان. تکرار این ویژگیها و وفاداری به سِیر کلی و گوشههای مهم در این اثر به حدی است که گاه شنونده میتواند منفعلانه کار را در پسزمینهی کاری دیگر پخش کند و در پسِ ذهنش پیشبینی کند که قرار است چه بشنود. گذشته از این موارد، باید به نقاط روشن کار اشاره کرد: سونوریتهی شفاف و تمیزِ نوازندهی نی در منطقههای صوتیِ مختلف، سؤالوجوابهای نوازنده که از تکراریبودنِ کار میکاهد، و بعضی فرازهای متنوع و خلاقانهی عبارتپردازیهای ضربی و غیرضربی.
۱- منظورم از «شبهضربی» بخشهایی است که اگرچه ضربی هستند، با الگوها و جملات آوازی ترکیب میشوند و الگوی متریکشان مدام با الگوهای غیرمتریک (آوازی) ترکیب میشود. در گوشههای ردیف نمونههای زیادی از این «شبهضربی»ها هست.
برای خرید و دانلود آلبوم لب خاموش به وبسایت بیپتونز مراجعه کنید.