نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: شهرام ناظری


Arashe Kamangir 1

راه‌ها چشم‌انتظارِ کاروانی با صدای زنگ

نویسنده: امیر بهاری

آلبوم «آرش کمانگیر» روایتی صوتی از منظومه‌ی مشهور سیاوش کسرایی است و چیزی بیش از این هم نیست. مؤلفش به قدری مقهور این شعر بلندِ حماسی است که موسیقی این اثر تنها به پس‌زمنیه و همراهی برای دقیق به گوش رسیدنِ شعر بدل شده است، که البته این به‌خودیِ‌خود خصیصه‌ای منفی محسوب نمی‌شود. موسیقی فراز و فرودهایی دارد و سعی شده با تنظیم اثر برای سازهایی زهی، اثر شکل طراحی‌شده‌ای به خود بگیرد، اما کلام در این اثر آنچنان محوریت دارد که این تلاش‌های آهنگ‌سازانه چندان توفیقی پیدا نمی‌کنند.

آرش کمانگیر یک شعر بلند است، از آن اشعاری که «غرور ملی» را برمی‌انگیزد و همین انگیزه‌ای مي‌شود برای اهتمام مؤلفان این اثر برای بیان غرورانگیز این تأثیرات؛ چنان‌که خوانش حماسی-نمایشیِ قطب‌الدین صادقی در مَسند راوی، از معدود وجوه قابل دفاع اثر شده است.

شهرام ناظری فرازهایی از شعر را آوازی می‌خواند و در قطعه‌ی پایانی هم بخشی‌ را دکلمه می‌کند، که با توجه به بیان شیوا و تسلط صادقی به اجرا، دکلمه‌ی ناظری دیگر دلیل موجهی ندارد، چرا که مخاطب اثر با قیاس ناخودآگاه خوانش ناظری و صادقی به نتیجه‌ای می‌رسد که چندان به سود ناظری نیست.

شهرام ناظری در این سال‌ها از دوران اوج خود فاصله گرفته و به رغم آن‌که کلیشه‌ای مناسب برای اجرای آثار حماسی است، اما با این اثر مواجهه‌ي موفقی ندارد. در قطعه‌ی «امید» ناظری این سطر را در اوج می‌خواند: «ستیغ سربلند کوه مأوایم/ به چشم آفتاب تازه‌رس جایم» و بعد فرود می‌آید که: «مرا تیر است آتش پر/ مرا باد است فرمانبر/ ولیکن چاره را امروز روز پهلوانی نیست» چرا این انتخاب برای اوج؟ آن هم وقتی در ادامه شاعر می‌گوید: «که آرش جان خود در تیر خواهد کرد»؛ جایی‌که قرار است شعر تازه به اوج خود برسد.

فرهنگ غالب بر این اثر، فرهنگِ آهنگ‌سازی برای «کتاب صوتی» است؛ یعنی بناست موسیقی باشد، ولی مزاحمتی برای متن ایجاد نکند. علاقه‌ی افراط‌کارانه به هر متنی حق آهنگ‌ساز/ مؤلف است اما شاید بهتر باشد برای شروع کار از زیر سلطه‌ی تاریخی متن‌ها رها شویم و خود را تسلیم بلامنازع آن‌ها ندانیم، تا جا برای احداث بناهای نو بر مبنای زیبایی‌شناسی شخصی‌مان باز کرده باشیم.

برای خرید و دانلود آلبوم آرش کمانگیر به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 1
16 شهریور 1398
Ashegh Kist 1

«می‌نال چنانکه نشنوند آوازت»

نویسنده: سعید یعقوبیان

بنا کردنِ بنیادِ موسیقی بر هر چه غیرموسیقی، زمانی موجه می‌تواند باشد که خودِ موسیقی حرفی برای گفتن داشته باشد. در ساحتِ موسیقی، میزبان موسیقی است و هر چه غیر آن، میهمان و فرع؛ هر که و هر چه که باشد؛ سخیف و عامیانه و سطحی، یا بدیع و فیلسوفانه و عمیق. حکایتِ دکمه‌ی پنبه‌ای1 باشد یا افلاکی‌ترین سروده‌های حافظ و مولوی. موسیقیِ خوب روی پای خود می‌ایستد و میهمان را بر صدر می‌نشاند. «عاشق کیست» چنین اثری از آب درآمده است.

هم آهنگساز و هم خواننده در تجربه‌های اخیر خود حسب اتفاق هر دو سراغ فردوسی رفته و نماز میت فردوسی را دوباره خوانده بودند. یکی با گذاشتن دکلمه‌هایی لوث و لوس بر موسیقی‌ای که اساساً مجالِ شنیده‌شدن نمی‌‌یافت2 و دیگری در کنار پسر که همچون همیشه جنازه‌ی شعر را به قناره‌ی موسیقیِ عابرفریبنده‌ی‌ خود آویخته بود.
اینگونه است که سراغ شنیدنِ «عاشق کیست» رفتن، که اسطوره‌ی دیگری را هدف گرفته، واهمه‌هایی با خود دارد. اما  اینجا، موسیقی، بستر ایده‌آلی برای شنیده‌شدنِ شعر فراهم کرده و اگر هدف، ارائه‌ی موسیقاییِ شعرِ بوسعید بوده، محقق شده‌است. برخورد با شعر بوسعید مسأله‌های شعر فردوسی را ندارد. آواز ایرانی با این نوع تغزل، پرورده و آشناست و ناظری نیز بطور خاص تجربه‌های مشابه داشته‌است.3 مهمتر از آن موسیقی در اینجا اندیشیده‌شده و ایده‌مند است: یک نمایش در سیزده پرده‌ی کوتاه و مجمل، با فضاهای ارکسترالِ (در بیشترِ موارد) متنوع، تغییر مایه‌ها در روند پرده‌ها و بازگشت‌هایی به تمِ آغازین. هرچند ملودیِ آوازها به ویژه در نقطه‌ی شروع‌شان چنگی به دل نمی‌زند (که دائماً روی مراکز ثقل فواصل سوم و پنجم می‌افتد و مسیرِ پاکوبیده‌ای دارد) اما بافت و رنگ‌بندیِ موسیقی، فضاسازی‌های متناسب و ذوق در تنظیم‌های باحوصله و گاه بدیع و درخشان4، این فقدان را جبران کرده‌است.

هراسِ دیگر، در مواجهه با شگردهای شخصیِ خواننده است که خوشبختانه موسیقی تا حد زیادی آنها را مهار کرده و در خدمت خود درآورده‌است. هرچند هنوز کلکسیونی از این شگردها را در خودِ قطعه‌ی «عاشق کیست» می‌شنویم (تأکیدهای غلوآمیز روی واژه‌ها، اشتباه در آکسان‌گذاریِ شعر، بیان‌های نمایشی و آواهای کمیک) اما بااینحال جاذبه‌های مجموعه، بر اینگونه دافعه‌ها غلبه دارند.

همین‌که موسیقی، مجالِ شعرشنیدن می‌دهد... همینکه هم‌راهِ موسیقی، شکوهِ شعر5، گوش و هوش را با خود می‌برد، از درست و متناسب بودن موسیقی‌ست. گویی جهانِ بوسعید مهلتی به ترس‌ها نداده است...


1- اشاره به تصنیفی از عارف قزوینی
2- آلبومِ «آفرینش»
3- شعر در «عاشق کیست» اتمسفری همانند رباعی‌های مولوی در آلبومِ «یادگار دوست» دارد؛ وزن همان است و آنسامبلِ همراه نیز مشابه. همچنین ناظری پیشتر در آلبوم‌هایی مانند «تو را من چشم در راهم» یا «لولیان» نیز از رباعی‌های بوسعید خوانده بود.
4- مانند قطعه‌ی «عاشق»
5- داشتن مشاور ادبی – در اینجا شفیعی کدکنی- در انتخاب و خوانشِ شعر، کار ضروری و پسندیده‌ای‌ست.

برای خرید و دانلود آلبوم عاشق کیست به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 2.9
18 آذر 1396
بالا