نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: نای و نی


form dar musighi

کتابی برای موسیقی‌شناسان

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

کتاب فرم در موسیقی قرن‌های هفدهم تا بیستم نوشته‌ی تاتیانا س. کورِگیان با ترجمه‌ی مسعود ابراهیمی –که اکنون بیش از یک دهه است به دروازه‌ی آشنایی فارسی‌زبانان با تألیفات نظریه‌ی موسیقی و موسیقی‌شناسی روس‌ها بدل شده است- برخلاف کتاب فرم موسیقیِ ای. و. اسپاسُبین که در پی پر کردن جای خالی یک متن درسی برای «دوره‌ی عمومی تحلیل» بود، اهداف دیگری را دنبال می‌کند. هدف به‌تصریح خود مؤلف و همچنین شواهدی که از مطالعه‌‎ی کتاب برمی‌آید نه تربیت عملی آهنگسازان بلکه تربیت علمی موسیقی‌شناسان بوده است.

از همین رو در طول این متن حدوداً ۸۰۰ صفحه‌ای اولاً با دسته‌بندی تاریخی فرم‌ها (مخصوصاً جداکردن فرم‌های باروکی و قرن بیستمی) روبه‌رو هستیم و ثانیاً با تمرکز بر موضوعاتی همچون تحلیل ساختار جمله و پریود (در نسبت با فرم‌های دوران) که در کتاب‌های دیگر روسی تا زمان انتشار این کتاب (۱۹۹۸) کم‌تر به شکل نظام‌مند مورد بررسی قرارگرفته بود. همچنین نمونه‌های فراوان و تمرین‌های تحلیلی و عملی آن و نحوه‌ی چیدمان و تلاش فوق‌العاده‌ی کورگیان برای دسته‌بندی علمی همه‌ی این داده‌ها نشانه‌ی دیگر مؤید گرایش اصلی کتاب است.

همچون چند کتاب دیگر ترجمه‌شده به دست ابراهیمی با چشم‌پوشی از اشکالات حاصل از تجربه‌ی کم ما برای برگرداندن چنین متن‌های این کتاب فرم‌شناسی مکتب مسکو نیز ارزش‌های ویژه‌ی خود را دارد. نخست و بیش از هر چیز مخصوصاً اگر در تداوم تألیف اسپاسُبین دیده شود، تصویری (هرچند هنوز بسیار محدود) از نحوه‌ی تلقی نظریه‌پردازان و موسیقی‌شناسان روسی از مقوله‌ی فرم به دست می‌دهد. و سپس تجزیه‌وتحلیل‌هایی از آثار موسیقی‌دانان روس در اختیار می‌گذارد که در کتاب‌های دیگر فرم نمی‌توان یافت.

بااین‌حال این مؤلفه‌های ارزشمند (به‌ویژه اولی) مشکلاتی نیز به همراه می‌آورد. نحوه‌ی اندیشیدن هر مکتب موسیقی‌شناسی به مقوله‌ای مانند فرم، مسئله‌ای تاریخی است و قویاً بر یک اصطلاح‌شناسی مرتبط با همان مکتب تکیه دارد. همین امر ممکن است خواننده‌ی فارسی‌زبان ناآشنا با آن تاریخ را به‌رغم تلاش مترجم برای همسان‌سازی آن اصطلاحات با اصطلاح‌شناسی رایج در ایران دست‌کم سردرگم کند. زیرا موفقیت در چنین کاری به دلیل دشواری‌های فنی منطبق کردن دو شیوه‌ی تفکر که نظام اصطلاحات متفاوتی دارند خواه‌ناخواه نسبی خواهد بود.

06 مهر 1398
falasefe

فیلسوفان مسلمان و موسیقی

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

بخش قابل توجهی از فیلسوفان دوره‌ی اسلامی کتاب یا کتاب‌هایی در مورد موسیقی دارند یا دست‌کم فصل یا فصل‌هایی از یک اثر مهم‌شان را به موسیقی اختصاص داده‌اند. فارغ از این که می‌دانیم علت اصلی جایگاهی است که موسیقی در تقسیم‌بندی دانش در دنیای قدیم داشته است، این امر پرسشی را مطرح می‌کند: آیا در میان آرای این فیلسوفان نکاتی فلسفی (به معنایی که این واژه در غرب دارد) در باب موسیقی می‌توان یافت؟ این پرسشی است که کتاب فلاسفه و موسیقی شرق کار جدید آرین رحمانیان  تلویحاً طرح می‌کند. این کتاب نیز مانند تالیف پیشین مولف، فلاسفه و موسیقی، که مرور سطحی آرای فیلسوفان غربی بود گردآوری ابتدایی‌ای از آرای موسیقایی کندی، فارابی، اخوان الصفا، ابن سینا، قطب‌الدین شیرازی و... درباره‌ی موسیقی است.

مؤلف برای این که خواننده بتواند به بحث اصلی کتاب بپردازد در فصل نخست زمینه‌های تاریخی شکل‌گیری و گسترش فلسفه‌ی اسلامی را به اجمال توضیح می‌دهد و در فصل دوم نظر اهم فیلسوفان این نحله را درباره‌ی هنر و نیز جایگاه موسیقی را میان دانش‌ها. دو فصل برای بررسی چنین موضوعاتی سخت ناکافی است. از یک سو خواننده‌ی ناآشنا را به حد آشنایی لازم برای مطالعه‌ی فصل‎ بعد نمی‌رساند و از سوی دیگر به خواننده‌ی آشنا نیز چیزی درخور تفکر و تأمل نمی‌دهد.

پاسخ پرسش مهم بند نخست اما، چنان که بر اهل فن گشوده است در فصل سوم داده می‌شود. فیلسوفان مسلمان -که مؤلف به تسامح آنها را فلاسفه‌ی شرق خوانده- کمتر نکته‌ای به معنای امروزی «فلسفی» درباره‌ی موسیقی گفته‌اند. آنچه آن فیلسوفان نامی درباره‌ی موسیقی آورده‌اند اغلب بنا بر تقسیم‌بندی‌های کنونی علم در دایره‌ی فیزیک/صداشناسی و موسیقی‌شناسی و به ندرت ذیل نوعی روان‌شناسی موسیقی اولیه (نظریه‌های قدیمی تاثیر موسیقی در نفس) قرار می‌گیرد و بسیار به ندرت در زمره‌ی «فلسفه‌ی موسیقی» (مثلا رگه‌هایی کمیاب در آثار الکندی و فارابی) یا حتا مباحث «فلسفه‌ی هنر». دلیلی افزون بر این که بگوییم معنا و دامنه‌ی فلسفه نزد آنان با امروز متفاوت بوده در مجال کتابی مختصر نمی‌گنجد و به طریق اولی در مروری چنین کوتاه نیز. واگذاشتن فصل پایانی به نظریه‌ی موسیقی نیز تنها بازتأکیدی است بر فقدان یادشده.

29 تیر 1398
oud

گامی به پیش

نویسنده: سعید یعقوبیان

در مقایسه با تجربه‌های معدودِ پیشین در تدوینِ کتاب آموزشی عود در ایران، این کتاب، داده‌های بیشتری در اختیار هنرجو قرار می‌دهد. مقاله‌ی پرمغز و نسبتاً مفصلی از نرگس ذاکرجعفری درباره‌ی پیشینه‌ی عود نیز در ابتدای کتاب گنجانده شده‌است. با اینحال با توجه به فقر منابع استاندارد فارسی در خصوص نوازندگی عود، تبیین و تشریح بیشتری به برخی درس‌ها می‌تواند افزوده‌شود؛ مثلاً در موضوع مهم پوزیسیون‌ها (انواع، جابه‌جایی و انتقال‌شان)

تا نیمه‌های کتاب، اغلبِ درس‌ها قطعاتِ کتابِ اول و دوم تارِ هنرستان هستند (بازنگری‌شده برای عود) و مهمتر از آن در نظریه‌ی موسیقی نیز این متد، رویکرد خالقی را دارد.

تنوع قطعات، قابل توجه است. از نسلِ اول و دوم عودنوازان ایرانیِ معاصر، قطعاتی انتخاب شده‌اند. همچنین به چهره‌ی چندفرهنگیِ عود توجه شده و قطعاتی از موسیقی ارمنی، ترک و عرب انتخاب شده‌اند. این قطعات بخش جداگانه‌ای ندارند و بسته به سطح‌شان لابه‌لای دیگر بخش‌ها پراکنده‌اند. اتودهایی مفید و قطعاتی از خود مؤلف نیز وجود دارند.

از چالش‌های اساسی یک نوآموز عود در مراحل ابتدایی آموزش، روندِ چیرگی‌اش بر بوطیقایِ عمودِ این ساز است (در مقایسه با افقی بودن سازهایی همچون تار و سه‌تار). از این حیث تمرین‌های اختصاصیِ کتاب برای دست باز، کافی به نظر نمی‌رسد اما در درس‌هایی که در ادامه انتخاب و گنجانده شده‌اند این موضوع در دل قطعات، تا حدودی لحاظ شده‌است. نشانه‌ها روی آوانگاریِ قطعات، از نیمه‌ی ‌راه (آنچه که احتمالاً برای سطح متوسط مد نظر بوده) تقریباً حذف شده‌اند که وجودشان کماکان ضروری می‌نماید. شاید این کار وظیفه‌ی معلم دانسته شده اما می‌دانیم که هنوز عودنوازیِ ما به استانداردهای مشخصی نرسیده و با توجه به اینکه استفاده از این کتاب در جای جایِ ایران محتمل است، این کار در یکسان‌سازی فرایند آموزش می‌تواند ثمربخش باشد.

قطع کتاب، کیفیت چاپ، آوانگاری‌ها و صفحه‌بندی، متناسب و کارآمد و منزه است؛ همچنین اجرای کل کتاب در لوح فشرده‌ی همراه، به دستانِ حمید خوانساری.

یک عودنواز، کتاب آموزشیِ عود برای هنرستان موسیقی گردآورده که کار معلمان را در نوشتنِ حواشیِ مختصِ عود در صفحات کتابِ خالقی آسان خواهد کرد و با چکش‌خوردن در چاپ‌های بعد، حتی می‌تواند رجوع به متدهای عرب و ترک را نیز کمتر کند.

21 مهر 1397
tanboor

همچنان پای در هوا

نویسنده: کامیار صلواتی

موسیقی تنبورنوازان، یکی از انواع موسیقی‌های مردمی ایران است که در حوزه‌ی تئوریک، در فقر به‌سر می‌برد. «آموزش تنبور: کتاب سوم»، یکی از آثاری است که می‌کوشد پای در این عرصه‌ی متروک بگذارد و خلاء آثار تئوریک این حوزه را جبران کند.

نظام پیشنهادی نویسنده که بر مبنای آن مقام‌های مختلف تنبوری تقسیم شده‌اند، بر پایه‌ی شش آرایش مدال در حوزه‌ی یک دانگ طرح شده که به زعم نویسنده مبنای همه‌ی مقام‌های تنبوری (البته مقام‌های به‌اصلاح «مجازی») هستند. هرچند در چندوچون و نوع کاربست این سیستم پیشنهادی می‌توان بسیار بحث کرد، در نگاهی کلی این رویکرد می‌توانست کتاب را روش‌مند کند۱. در کنار این، آوانگاری مقام‌های مختلف تنبور هم از نکات برجسته‌ی کتاب است۲. با وجود این، اشکالات علمی و متدیک کتاب آن‌چنان چشمگیر است که باعث می‌شود این ایده نپرورده باقی بماند.

عموم اشکالات این کتاب، به همان چیزی باز می‌گردد که در گفتمان عموم تنبورنوازان به چشم می‌خورد: بیان خیل گزاره‌های اثبات‌ناپذیر و گاه –احتمالاً- موهوم، اتکا به نقل‌های شفاهی بی‌نام و نشانی که مورد سنجش انتقادی قرار نگرفته‌اند، بیان ادعاهایی سخت جسورانه و در عین‌حال بی‌پایه، مبهم بودن مبنای روش‌شناختی کتاب، سر نزدن یا بی‌خبری از منابعی که بتوانند به تحقیق اعتبار ببخشند، و بالاخره بازتولید نظام سلسله‌مراتبی شیفته‌وارانه‌ی استاد-شاگردی در متن کتابی علمی.

مصداق‌های این اشکالات فراوانند. از همان پیشگفتار و ذکر تاریخچه‌ی شکل‌گیری مقام‌های مجازی و کلامی بدون اتکا به هرگونه تحقیق پیشینی یا سندی قابل اتکا، می‌توان نشانه‌های این بیگانگی با پژوهش را دریافت. در بخش‌هایی از کتاب، ارجاع‌هایی مبهم و مداوم به «پژوهش‌های انجام شده» (ص۷)،«منابع مربوطه»‌(ص۳۶)، «در بیشتر منابع» (درباره‌ی انتساب «باریه» به باربد، ص۱۷)، یا «مطالب نوشته شده» (درباره‌ی پیوند«قطار» با «گات‌های زرتشتی»، ص۱۸) وجود دارد که هیچ‌گاه معلوم نمی‌شود منظور از آن‌ها کدام تحقیقات یا مطالب است. علاوه بر این، بسیاری از ارجاع‌های نویسنده به گفته‌های شفاهی دو شخص، محمدعلی سلطانی (کرمانشاه‌پژوه) و ایرج خادمی (تنبورنواز)، است که بر خواننده‌ هیچ‌گاه معلوم نمی‌شود که کیستند و به کدام دلایل این‌چنین سخن‌شان در موضوعات گوناگون مورد استناد قرار گرفته است۳. اعتبار منبع‌شناسانه‌ی این ارجاع‌ها هم معمولاً جای چندوچون دارد؛ مثلاً چرا باید گفته‌های احتمالاً شفاهی «استاد دکتر محمدعلی سلطانی» درباره‌ی «چوپی» یا «سملی» مورد ارجاع قرار بگیرد و منابع معتبر پژوهشی شناخته‌شده و تخصصی‌ دیگر، مثلاً‌ لغت‌نامه‌های کردی به فارسی یا مقالات پژوهشی منتشر شده درباره‌ی رقص کردی، نادیده گرفته شوند؟ به‌طور کلی، در کلّ این کتاب تنها به چهار منبع مختلف ارجاع داده شده است: «استاد ایرج خادمی»، «استاد دکتر محمدعلی سلطانی۴»، «بررسی مکاتب موسیقی کلاسیک دنیا، عماد فرح‌نیا»، و «نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی۵».

این اثر از لحاظ موسیقی‌شناختی هم بسیار جای بحث دارد. مثلاً با وجود اینکه شش دستان دانگی در ابتدای کتاب تعریف می‌شود و در آن نیمچه اشارتی هم به تئوری دانگی طلایی شده است، بارها و بارها برای تعریف مقام‌های مختلف از مفهوم گام استفاده می‌شود؛ در حالی که به‌وضوح در بسیاری از این موارد رجوع به مفهوم گام نادرست و از اساس ناکارآمد است۶.

بعضی اصطلاحات و مفاهیم موسیقایی درست معرفی نمی‌شوند؛ مثلاً از اصطلاح «مکتب تبریز» در جایی استفاده می‌شود بدون آنکه برای خواننده معلوم باشد مکتب تبریز در تنبورنوازی چه ویژگی‌هایی دارد؛ یا چرا این روایت‌ها برگزیده و آوانگاری شده‌اند اما دیگر روایت‌ها در این کتاب جایی نداشته‌اند.

مشخصات کتا‌ب‌شناختی:
بهنود، یاشار (۱۳۹۵). آموزش تنبور جلد سوم (نظم مجازی). تهران: نای و نی.


۱- هرچند معلوم نیست که چرا یک‌جا در پیشگفتار نویسنده تقسیم‌بندی شش‌گانه‌ی خود بر اساس این «دستان»ها را «غیرعمدی» می‌خواند (ص۶) و جای دیگر به مبنای آن‌ها اشاره می‌کند (ص۷).
۲- و البته بررسی دقت آن یا اعتبار روایت‌های برگزیده‌اش خود فرصتی دیگر می‌طلبد.
۳- دست‌کم درباره‌ی سلطانی می‌شد به‌جای استناد به گفته‌های شفاهی‌ای که دقیقاً معلوم نیست به چه کیفیتی بوده است، به آثار و کتاب‌های او ارجاع داد.
۴- اینکه چرا در اثری علمی از واژه‌هایی مانند «استاد» و «دکتر» استفاده شده است هم خود بحثی دیگر است.
۵- مشخصات کتابشناختی دو منبع اخیر به همین اندازه ناقصند.
۶- مثلاً برای مقام باریه که گستره‌اش از سل تا می‌دوبل‌بمل تعریف شده، از مفهوم گام استفاده شده است.

یاشار بهنود نای و نی کامیار صلواتی آموزش تنبور کتاب سوم موسیقی مردمی 

29 مرداد 1397
بالا