نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

تگ: محمدرضا شرایلی


kamancheh2

طبقه‌بندی معنادار، متن پراشکال

نویسنده: علیرضا جعفریان

‌موضوع آلبوم نوازندگی‌های هایک نونیانس است؛ نوازنده‌ی کمانچه‌ی ارمنی‌ـ آذری‌تباری که در دوره‌ی پهلوی اول آثار پرشماری را چه برای رادیو و چه برای ضبط بر روی صفحات نواخته است.‌ گردآوری و نگارش متن به عهده‌ی محمدرضا شرایلی بوده و همانطور که انتظار می‌رود مؤسسه‌ی ماهور، که در انتشار چنین آلبوم‌هایی سابقه دارد آن را منتشر کرده است. برای بررسی یا قضاوت آلبومی که قطعات قدیمی در آن گردآوری شده‌اند و کاربردی موسیقی‌شناختی دارد باید سه عاملی که در ادامه توضیح داده می‌شوند را در نظر گرفت.

اولین عامل میزان دسترسی گردآورنده به منابع و صفحات قدیمی است. محمدرضا شرایلی چه در این آلبوم و چه در چندین آلبوم مشابه دیگر قطعاتی را گرد آورده است که بسیاری از آن‌ها پیش از این منتشر نشده بودند. دومین عامل طبقه‌بندی معنادارِ این منابع برای تهیه‌ی یک آلبوم است. آلبومِ حاضر بیشترین امتیاز را از همین عامل می‌گیرد. نواخته‌های هایک نونیانس از جهات مختلفی شایسته‌ی تأمل و طبقه‌بندی در قالب آلبومی مستقل هستند: در دوران فترت کمانچه‌نوازی، هایک بیشترین تعداد ضبط را داشته است. نواخته‌های او مثالی است از ارتباط موسیقی دستگاهی ایرانی با موسیقی موقام آذربایجانی. اکثر آثار هایک با همراهی دسته‌ی قفقازی و نوازنده‌‌ها و خواننده‌های ارمنی بوده است و هایک مثالی است از نوازنده‌ای متبحر که در طول تاریخ کمتر شناخته شده. تدقیق در هر کدام از این موضوعات می‌تواند از طرفی برخی سؤالات موسیقی‌شناسان را پاسخ دهد و از طرفی سؤالات تازه‌‌ای ایجاد کند.
سومین عاملی که در بررسی چنین آلبومی ضروری به نظر می‌رسد مربوط به متن و اطلاعاتی می‌شود که دفترچه‌ در اختیارمان قرار می‌دهد؛ موضوعی که مهم‌ترین ضعف آلبوم حاضر محسوب می‌شود. هرچند که شرایلی توضیحات درست و به‌جایی درباره‌ی روزگاری که هایک در آن زندگی می‌کرده، موقعیت ساز کمانچه، موقعیت هایک نونیانس، ضبط‌شناسی آثار او و همچنین توضیحاتی درباره‌ی نوازندگی او می‌دهد، اما متن پراشکال است. غلط‌‌های نگارشی تعدادشان کم نیست. در منابع پایان متن مواردی را می‌بینیم که ارجاع بین‌متنی ندارند و معلوم نیست کجا از آن‌ها استفاده شده است. و شاید از همه‌ مهم‌تر اینکه متن دفترچه از طرفی درباره‌ی سابقه‌ی انتشار آثاری که می‌شنویم چیزی به ما نمی‌گوید و از طرفی، درباره‌ی منابع و مآخذِ دسترسی به آثار سکوت می‌کند و توضیحی نمی‌دهد.

برای خرید و دانلود آلبوم کمانچه‌ی موسیو هایک به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 2
15 دی 1398
tasnif dar doreye pahlavi3

بازتاب سیاست‌های جنسیتی

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

آلبوم «تصنیف در دوره‌ی پهلوی اول» به هر شکلی که به آن نگاه کنیم فاش‌کننده است. از آن دسته آثاری است که علاوه بر محتوای موسیقایی‌اش و حتا اهمیت تاریخی آشکارش بازتابی از امر دیگر با خود دارد؛ سیاست‌ها و هنجارهای جنسیتی. و طرفه این که نه فقط بازتابی از سیاست‌های زمان ضبط تصنیف‌ها بلکه بازتابی از سیاست‌های امروز نیز. اگر حتا ناشر، به جای آن که به قلم محمدرضا شرایلیِ صفحه‌شناس، ۱۱ صفحه متن تحلیلی و تاریخی در دفترچه بگذارد جز عنوان چیزی روی جلد نمی‌نوشت نیز همین که مخاطب آگاه می‌دید آلبومی با موضوع تصنیف از دوران خوانندگان افسانه‌ای چون روح‌انگیز (مخصوصا آنجا که پای خواندن تصنیف در میان باشد) و قمر منتشر شده بی‌آن که نامی از آنان در میان ترک‌هایش باشد، سیاست‌های از فرط حضور عادی‌شده و به همین دلیل نامرئی، ناگهان آشکار می‌شد.

روزگاری سیاست حکومتی بیرون آوردن زنان از اندرونی بود و هنجار هنری کم‌وبیش بخشیدن رتبه‌ی دوم فرم‎های موسیقایی باکلام به تصنیف (در برابر آواز). پس هر دوی اینها دست در دست یکدیگر کارِ دون شأن را به پایین‌رتبگان می‌سپردند و زنانه می‌کردند و تصنیف‌خوانی مردانه خصوصاً میان خوانندگان درجه‌ی اول را کمیاب (البته با قید استثناها از هر دو سو). همین امر سیاست‌های فرهنگی دوران و هنجارهای اعمال‌شده توسط خود جامعه‌ی هنری را در یک همکاری و هم‌افزایی به رخ می‌کشد و گاه حتا در برابر تضاد ارزش هنری حقیقی قرار می‌دهد (کافی است اجرای اصغرخان تجلی از تصنیف چه شود گر با آنِ روح‌انگیز مقایسه شود).

به‌عکس امروز روز و روزگار خاموشی صدای زن در موقعیت‌های موسیقایی رسمی است. طبیعتاً آلبوم به طریق منطق منفی، سیاست جنسیتی را بازتاب می‌دهد. کافی است به عنوان یک آزمایش ذهنی بیاندیشیم ناشر و گردآورنده می‌خواهند آلبومی منتشر کنند که به‌راستی نمودار کلیت هنر تصنیف‌خوانی در دوره‌ی پهلوی اول (و به طریق اولی هر دوره‌ی دیگری از جمله دوره‌ی حاضر) باشد، بی‌درنگ به سد سخت آن سیاست‌ها می‌خوریم و متوقف می‌شویم؛ چنان آلبومی از همان آغاز مرده به دنیا می‌آید. و باز اگر هدف انتشار ضبط‌های رسمی باشد این بار انتخاب‌های صفحه‌شناس فرضی و متن دفترچه کاملاً برعکس خواهد شد.

برای خرید و دانلود آلبوم تصنیف‌ در دوره‌ی پهلوی اول به‌روایت صفحات گرامافن ۷۸دور به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0
10 دی 1398
avaz doreyepahlavi aval3

پژوهش‌گاه

نویسنده: سعید یعقوبیان

در این مجموعه سه نمونه آواز شور وجود دارد که به ویژه ترَک سوم (و نه آنگونه که بارها در دفترچه آمده تراک) می‌تواند بهانه‌ای برای بازاندیشی به موضوعِ اختلاف ردیف‌های آوازی و سازیِ دستگاه شور باشد.۱

بر اساس اطلاعات روی صفحه‌ی مربوطه عنوان این آواز که عبدالله حجازی آن را خوانده «درآمدِ شهناز» ذکر شده و روند مدالِ این آواز شبیه ردیف‌های سازی است.

در متن دفترچه آمده: «آواز حجازی...دارای سیرِ نغمگیِ قدیم دستگاه شور است» اگرچه این جمله اشتباه است (سیر در یک مدِ مشخص تعریف می‌شود و در اینجا چینشِ مدال از آن مفهوم شده، همچنین مشخص نیست که این قدیم در قیاس با چیست. ضمن آنکه چنین تعبیر گنگی برای دستگاه شور مستند و متداول نبوده و نیست) اما گذشته از این خطای فنی۲، با شنیدن آواز حجازی می‌توان به چنین پرسش‌هایی اندیشید: تمایز یا همنشینیِ شور با شور شهناز (یا حتی شول و شهناز؛ چنانچه در کلیات یوسفی به آقابابای مخمور نسبت داده شده) یا حتی با انواعی دیگر از شور چگونه بوده است؟

در برخی منابع مانند رساله‌ی میرزا شفیع عبارت «درآمد شهناز» دیده می‌شود. همچنین عبارت «شور شهناز» در موسیقی آذربایجان که متأثر از نظام دستگاهی ایران نیز بوده مصطلح است: «شور شهناز» در دستگاه شور پس از شعبه‌ی شور اجرا می‌شود (موقام آذربایجان، رامیز زُهرابُف)
با در نظر گرفتن اطلاعات موجود، دو نوع اجرای شور را می‌توان بازشناخت: شور اول و دوم همچون دو سطحِ منفک از هم‌اند. مجری می‌تواند به پله‌های بالاتر برود یا نرود. و در حالت دیگر مسیر شور دوم نه به‌صورتِ پله‌ای بلکه همچون یک مسیر سربالایی است که مرز مشخصی بین شور اول و دوم نیست؛ همانند اجرای حجازی و ردیف‌های سازی دستگاه شور. لذا به نظر می‌رسد به جای اختلاف، بهتر است بگوییم ردیف‌های سازی نمایانگر یک نوع از اجرای دستگاه شور و ردیف‌های آوازی نمایانگر نوع دیگری از اجرای این دستگاه هستند؛ اگرچه دلایل این تفکیکِ جالب توجه را به روشنی نمی‌دانیم. در هر حال پرداختن به جزییات این مسأله‌ فرصتی دیگر می‌طلبد اما یک نکته‌ی مهم از این بحث می‌تواند در ذهنمان باقی بماند:
ردیف‌ها لزوماً بازنمایِ عینیِ واقعیتِ موسیقاییِ دوران‌شان نیستند.۳

 


۱- پیشتر در مقاله‌‌ی «بررسی ساختار دستگاه شور در ردیف میرزاعبدالله...، فصلنامه ماهور شماره 65» به آن پرداخته‌ام.
۲- سهوهای دیگری نیز در متن دفترچه وجود دارند. از جمله این تناقض که با همان دلیلی که گمانِ همراهیِ نی‌داود با آواز جناب دماوندی رد شده، در جایی دیگر حدس زده شده که ویولنِ همراهِ آوازِ اباذری، حسین‌خان یاحقی باشد! یا با وجود تلاش برای توجه نشان دادن به تمام جزئیات، هیچ اظهار نظری در خصوص عبارت غریب «شور-شاهین»! در آواز حسن‌خان قصاب نشده ‌است.
۳- با سپاس از همفکری دوست گرامی فرشاد توکلی

برای خرید و دانلود آلبوم آواز دوره پهلوی اول، به روایتی دیگر به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0
20 آبان 1398
avaz doreyepahlavi aval2

آواز دستگاهی: هنرِ بی‌صاحاب

نویسنده: سعید یعقوبیان

اگر امروز کسی بخواهد لوت قرن هفدهمی بیاموزد مسیر روشنی پیش پای اوست که کافیست استعداد و همت‌اش همراه شوند تا گام به گام پیش برود. همچنین اگرچه از نقاشی‌های یونانی اوایل مسیحیت هیچ اثری باقی نمانده اما به مدد مکتوبات از چند و چونشان و سبک هنرمندانشان آگاهیم. آواز دستگاهی که دهه به دهه از متن موسیقی ایران به حاشیه می‌رود نیز قرار نیست که سنتی ابدی باشد. با اینحال هم فنون و ظرایفش می‌تواند همیشه باقی و دست‌یافتنی بماند و هم شدنی است که مشتریانش همواره بتوانند در کیفیتی مقبول و مطلوب بشنوندش.

اما در موسیقی ایران، کاری که وزیری و بعد خالقی در تار و سه‌تار شروع کردند یا راهی که صبا در ویولن و سنتور برگشود، هیچ آوازخوانی نکرد. پس آوازخوانانِ نه چندان شناخته‌شده‌ای که آوازهای تأثیرگذار و استادانه‌شان در این مجموعه* گردآمده (علی‌خان عارف، عبدالله حجازی، سنجلانی، قصاب...) و صدها آوازخوانِ اعلا و میانه‌ی دیگر در شهرهای مختلف چگونه به این سطح می‌رسیدند؟ پاسخ این است که اینان در دوره‌ی رونق و اوج این سنت می‌زیستند. بالیدن در محیط آن روزگار که آواز بخش بسیار مهمی از خوراک موسیقایی مردم بود نباید با امروز مقایسه شود. 

شاید تنها گام‌های بنیادی در این فن شریف را -دست‌کم تا امروز- باید محدود به ردیف دوامی و ثبت پایور از آن و مسعودیه در ثبت ردیف کریمی و برخی نوشته‌هایش دانست. با وقوع انقلاب و بسته شدنِ راه‌هایِ نشاندنِ مردم پای آواز در رسانه‌ها و کناره گرفتن و گاه حذف آوازخوانان و محوریت یافتن یک جریان واحد در موسیقی ایران، آواز بیش از پیش مهلک‌ترین ضربه را از فقدان سیستم آموزشی روشمند خورد و تنها قله‌ی باقیمانده در صحنه نیز در آموزش این سنت در حدود چند دهه فعالیت مستمر کار بایسته‌ای نکرد.

هیچ سبک و سنت هنری در تاریخ هنر ابدی نبوده است. هر سبکی با دگرگونی‌های حیات انسانی جای خود را به دیگری می‌دهد. اما مرگ ابدی یک سنت هنری، زمانی است که در طول حیاتش پیشروان آن، به فوت و فنِ  کار خود و انتقال درست آن نیاندیشیده باشند و تمامی تجربه‌هایشان به طریقی ثبت و مدون نشده باشد.

 


*پیش‌تر در همین صفحه درباره‌ی سهو در نامگذاری این قبیل آلبوم‌های منتشرشده مطلبی با عنوان «دوره‌بندیِ تاریخ موسیقی ایرانِ معاصر» نوشته‌ام.

برای خرید و دانلود آلبوم آواز دوره‌ی پهلوی اول؛ به روایتی دیگر به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 3
19 آبان 1398
bazshenoode ney2

آگراندیسمان

نویسنده: سعید یعقوبیان

غیر از موسیقی کلاسیک غربی که تنوع در عینِ تناسب را درآن به غایت رسانده‌اند در دیگر موسیقی‌های کلاسیک، سازهای بادی در اقلیت‌اند. در موسیقی ایران این قلت به نهایت رسیده و امروز تنها ساز بادیِ حاضر، نیِ موسوم به هفت‌بند است. نه تنها دیگر سازهای بادیِ ممکن و آزموده مانند کلارینت بلکه سازهایی را که برای خود جایگاهی یافته بودند نیز انگ‌های توتالیتری دهه‌های گذشته از میدان راندند.

همین تک‌ساز بادی هنوز بن‌مایه‌ی آموزشی مکفی و گسترده‌ای ندارد اما پی‌آمدِ تکثر نوازندگان –حتی در موردِ نی نسبت به دوره‌های گذشته و به‌رغم بی‌توجهی هنرستان‌ها و دیگر نهادهای دست و پاشکسته‌ی موسیقی- به تدریج به کارگان اجرایی و آموزشی آن افزوده می‌شود؛ اگر چه به همتِ افراد و نه با هدف و برنامه‌ای ملی.

آنچه در این مجموعه‌ به ثبت رسیده حاصل کنج‌های نوازندگیِ دو نی‌نواز قدیمی را کاویدن به قصد کشف و دست یافتن به تجربه‌های بیانی و فنی آنها بوده است: دقیق، مکرر و مداوم شنیدنِ نمونه‌های صوتی باقیمانده، تلاش برای تقلید و کپی کردن اجراها، حلِ چالش‌های تک‌تکِ لحظه‌های موسیقی و در نهایت بازنمایاندن شفافِ برداشت‌ها. چنین کاری -که برای هر نوازنده‌ی موسیقی ایرانی مفید و ضروری است- حتی در مورد تار و سه‌تار نیز به ندرت انجام و منتشر شده است. معدود آثار تولیدشده نیز لزوماً واکاویِ نعل به نعل نبوده‌‌اند (ارائه‌ی رامین جزایری و مسعود شعاری از سه‌تارنوازی ابوالحسن صبا، برای نمونه). نکته‌ی دیگر رویکرد گزینشی نیم قرن گذشته است که در هر حوزه یکی دو استاد در فاصله‌ی کانونی قرار گرفته‌اند و دیگران چندان دیده نشده‌اند. می‌توان تصور کرد که بازشنود و اجرای همان معدود نواخته‌های زرپنجه یا اجراهای قدیمیِ نی‌داود تا چه اندازه می‌توانند در دنیای تارنوازی منشأ اثرات زاینده باشند. از همین رو اهمیت و ارزشمندی مجموعه‌ی حاضر روشن است.

باری! جای خالی بازنوازی‌های انتقادی و تحلیلی در موسیقی ایران خالی است؛ آنجا که همانند این آلبوم حاصلِ یک کوشش آموزشی و مآلاً انتشار آن، به ثبتِ یک محتوای آموزشی کارآمد و ارزشمند می‌انجامد (هرچند اگر به همراه اصل اسناد شنیداریِ مرجع منتشر می‌شدند جنبه‌ی هرمنوتیکی مجموعه می‌توانست پررنگ‌تر باشد) همچنین در این اثر مقدماتی مهیا شده است برای پژوهش‌ها و تلاش‌های آتی به ویژه در خصوص نواختن نی با لب و بهره‌گیری از تکنیک نفس‌برگردان در آن.

برای خرید و دانلود آلبوم بازشنودی از نی دوره قاجار؛ صفدرخان و نائب اسدالله به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0
13 آبان 1398
tasnif dar doreye pahlavi2

گنجینه‌ای برای بازاندیشی به تاریخ

نویسنده: کامیار صلواتی

مجموعه‌ی «تصنیف‌ در دوره‌ی پهلوی اول» به راستی یک گنجینه است؛ گنجینه‌ای برای طرح پرسش‌های نو درباره‌ی تاریخ موسیقی ایران و بازاندیشی در بسیاری تصوراتی که درباره‌ی تاریخ موسیقی ایرانی در اذهان رسوب کرده است.

در این مجموعه، برای اولین بار نام و صدای برخی از خوانندگانی را می‌شنویم که در دوران یازده ساله‌ی ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۷ فعالیت داشته‌اند. در این میان بعضی آثار پرده از گرایش‌هایی ناشناخته برمی‌دارند که در زمان ضبط این آثار به نحوی زنده بوده‌اند؛ از جمله تصنیفی در چهارگاه با نام «یاد از آن شبی» که در بغداد ضبط شده که به قول نویسنده‌ی متن دفترچه در آن از سازهای موسیقی مقامی عراقی (قانون و کمانچه) استفاده شده است. در کنار این تصنیف، به نظر می‌رسد که یکی دیگر از تصانیف هم وضعیت مشابهی دارد و آن هم تصنیف «در ملک ایران» (ضبط شده در استانبول) است. هرچند در دفترچه چیزی در این باره نوشته نشده، اما به نظر می‌رسد که در این تصنیف نیز صدای عود و کمانچه به گوش می‌رسد. فراموش نباید کرد که عود در آن سال‌ها در موسیقی کلاسیک ایرانی تقریباً جایی نداشته است.

از دریچه‌ی شنیدن این دو تصنیف می‌توان به پندار رایج اما نادرست دیگری نیز نقب زد: جایگاه ساز کمانچه در موسیقی ایرانی. به استثنای این دو تصنیف، که به نظر می‌رسد تحت‌تأثیر سنت‌های موسیقایی مکان‌های ضبط خود بوده‌اند، در هیچ‌یک از تصنیف‌های این مجموعه از ساز کمانچه استفاده نشده و برعکس، ساز ویلون تقریباً در همه‌ی آن‌ها حاضر است. به عبارت دیگر، دست‌کم در سال‌هایی که هنوز نه گفتمان وزیری نفوذی قابل توجه در میان موسیقی‌دانان موسیقی کلاسیک ایرانی داشته و نه آنچه جریان موسیقی رادیویی می‌نامندش پا به عرصه‌ی وجود گذاشته، نه کمانچه، که ویلون ساز اصلی کششی/آرشه‌ای موسیقی ایرانی بوده است.

این مجموعه می‌تواند پرسش‌های تاریخی دیگری را نیز به میان بکشاند؛ از جمله اینکه با توجه به شباهت بخش‌هایی از تصانیفی چون «شهره در شهر» (با صدای «نظام‌الدین خان») و «ای نوع بشر» با «به اصفهان رو» (همگی ساخته‌ی علی‌اکبر شهنازی)، نیز شباهت بخش‌هایی از «ای زاهدان» ساخته‌ی علینقی وزیری با قطعه‌ای چون «ای ساربان» (با اجرای فرهنگ شریف و محمدرضا شجریان)، چگونه می‌توان این آثار و آثار مشابه را با رویکردی بینامتنی مطالعه کرد؟ نیز، چه اتفاقی می‌افتد که قطعه‌ای معروف چون «باد صبا» (حسام‌السلطنه) تنها در مدتی کم‌تر از نیم‌قرن در دو اجرا (اجرای ع.شیبانی و شهنازی، و اجرای گروه پایور) تا این حد متفاوت می‌شوند؟ و اگر این تفاوت‌ها در دورانی معاصر از حیات موسیقایی ما این‌قدر چشم‌گیر است، با کدام اطمینان روایت‌های متکی به حافظه‌ی بسیاری انتقال‌دهندگان سنت‌های قاجاری را پذیرفته‌ایم؟

برای خرید و دانلود آلبوم تصنیف‌ در دوره‌ی پهلوی اول به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 3
30 مهر 1398
reza

دوگانه‌ی اطلاعات/تحلیل تاریخی

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

برخی شخصیت‌ها و رخدادهای تاریخ موسیقی ما در سایه روشن نبود اطلاعات و جایگزین شدن افسانه‌ها گم شده‌اند. حتا گاه یافتن اطلاعات درباره‌ی شخصیت‌هایی که فاصله‌ی زمانی حقیقی‌شان از ما در حدود نیم قرن بیشتر نیست (یعنی هنوز کسانی که آنها را دیده‌اند ممکن است زنده باشند)، کاری دشوار بلکه نشدنی می‌نماید. بااین‌حال برخی کوشندگان که دیگر اکنون باید تاریخ‌نگار نامیدشان گام در این راه گذاشته و با آثارشان راه چند پیشکسوت متقدم را ادامه می‌دهند؛ منتها با روش‌های اندکی متفاوت.

از این جمله‌اند‌ شهاب منا و محمدرضا شرایلی و کتاب دوجلدی‌شان «افسونگر نغمه پرداز؛ شرح حال و خاطرات/ بررسی شیوۀ نوازندگی، آوانگاری و شرح آثار». با کار نویسندگانی چون ایشان در تاریخ موسیقی به مرحله‌ی انتشار تک‌نگاری درباره‌ی اشخاص و موضوع‌ها رسیده‌ایم (ولو این‌که هنوز برای رساندن حجم و ژرفای تک‌نگاری به حد شایسته سختی‌هایی پیش رو باشد) و از این مرحله که درباره‌ی یک شخصیت درگذشته چند نوشته‌ی ادبی از این و آن سر هم کنیم و در قامت یادنامه‌ای به چاپ برسانیم گذشته و به جایگاه تاریخ‌نویسی براساس مستندات وارد شده‌ایم. این گامی بسیار بلند و تفاوتی ماهوی است در نگاه ما به تاریخ‌نگاری در حوزه‌ی موسیقی. در این شکل از برخورد با تاریخ تکیه‌ی اصلی بر ماده‌ی حقیقی موسیقایی است که در دست داریم (اینجا، عمده صفحات ضبط‌شده یا نغمه‌نگاری دیگران).

در کتاب یاد شده جابه‌جا رد پای این نگاه و امکانات به چشم می‌خورد. در بخش نخست رویکرد گردآوری است؛ مقالاتی درباره‌ی محجوبی که نزدیک به زمان زندگی‌اش نوشته شده، اینجا و آنجا خاطرات معاصران و معاشرانش، گفتگو‌های نسبتا تازه‌ی مولفان. و در بخش دوم موسیقایی و تا حدی تحلیلی. بنابراین روی‌هم‌رفته مدارک باارزشی چون آگهی کلاس‌های محجوبی (که برای ردیابی تاریخچه‌ی کار او و تاریخ آموزش ویلن در ایران اهمیت دارد)، دستنوشته‌هایش (مثالی بااهمیت از روش ابداعی نت‌نویسی او)، نغمه‌نگاری قطعاتش به انضمام اطلاعاتی در مورد ضبط‌ها یا نغمه‌نگاری‌های پیشین از هر کدام از آنها، و اندکی تفسیر و تحلیل ارزش آهنگسازی یا اجرای هر یک، به همراه خود ضبط‌ها بر روی سی‌دی، در کتاب ارائه شده که کار را به یک مطالعه‌ی تاریخی-موسیقایی نزدیک‌تر می‌کند.

مولفان با این روش به هدفشان که غبارزدایی از چهره‌ی تاریخی یکی از مهجورترین و در عین حال مهم‌ترین ویلن‌نوازان و نغمه‌پردازان اوایل قرن حاضر باشد، نزدیک شده‌اند. بااین‌همه، فارغ از این‌که در صحت و سقم اطلاعات تاریخی ارائه شده چون و چرا کنیم (که در جای خود و به دست اهلش بسیار بایسته و شایسته است) یا در پرمایگی تحلیل‌های تاریخی‌اش بحث کنیم (که اغلب در کارهای مشابه نیز جایش را خالی می‌یابیم)، یک ایراد روش‌شناختی عام را نخست باید ببینیم. اطلاعات تاریخی ارائه شده در این نوع مطالعات هم‌سطح و هم‌وزن نیست. خوانندگان با جُنگی از داده‌ها روبه‌رو می‌شوند که حکمت گزینش و نقل هر یک را -برای گشودن گوشه‌ای از خاموشی‌ای که بر تاریخ زندگی یک هنرمند افتاده- به سختی می‌توان دریافت. گویی داده‌های تاریخی در مورد چنین شخصیت‌هایی چنان کمیاب است که جستجوگران وادار می‌شوند با وسواس بسیار هر یافته‌ای را گرد آورند مبادا از دست برود. نتیجه، نوعی شرح حال است که همه‌ی نکات و نقاط آن هم‌ارزش شده باشد یا نوعی اطلاعات خام. این موقعیت یادآوری می‌کند که ما دست‌کم یک گام دیگر تا رسیدن به تاریخ‌نگاری تحلیلی فاصله داریم؛ پردازش و شکل‌دادن همه‌ی این اطلاعات در قاب یک هدف تاریخی مشخص و حذف آنچه زائد است.

خنیاگر آروین صداقت کیش محمدرضا شرایلی مرور کتاب شهاب منا افسونگر نغمه پرداز؛ شرح حال و خاطرات/ بررسی شیوۀ نوازندگی، آوانگاری و شرح آثار رضا محجوبی

17 مهر 1397
بالا