نشان ملی ثبت(رسانه‌های دیجیتال)

دسته بندی: پیانو


Koocheha 1

در منتهای کوچه‌ی بی‌منتها

نویسنده: کارگاه مرورنویسی نویز

اشارات و ارجاعات بر فرایند شنیدنِ یک اثر موسیقی تأثیرگذار هستند؛ خواه مطالبِ بروشور یک اجرای زنده باشند و خواه توضیحاتِ مندرج در دفترچه‌ی یک آلبوم، ذهن شنونده را، در جهتِ کشفِ سرنخ‌هایی برای مرتبط‌کردنِ اطلاعاتِ داده‌شده با آنچه که شنیده می‌شود، سمت‌وسو می‌دهند. در ‌نتیجه، افزودنِ هرگونه ارجاع و اشاره‌ی غیر‌موسیقایی، و علی‌الخصوص توضیح و تفسیرِ عناصر موسیقایی اثر، تصمیمی ا‌ست که باید با دقت ‌نظر انجام‌ گیرد.

اگر نگاهی بر دفترچه‌‌ی آلبومِ «کوچه‌ها» بیندازیم، توجه به بافت و هارمونی امری گریز‌ناپذیر می‌شود. بافت، این عنصرِ مورد تأکیدِ آهنگساز، در اغلب لحظاتِ آلبوم، هوموفونیک و متراکم است. از سوی دیگر، تنوع و ضرب‌آهنگِ نسبتاً سریعِ تعویضِ آکورد‌ها و رنگ‌آمیزیِ هارمونی در همراهیِ نغمه‌های به‌گوش‌آشنا اثر را به سمت ژانر «جَز» متمایل کرده؛ گرچه از بداهه‌نوازی‌های جسورانه و غافلگیری‌های ریتمیک خبری نیست و اغلب به اجرایِ سریعِ توالیِ نُت‌ها در لا‌به‌لای ملودی‌های اصلی اکتفا شده ‌است. اما اشاره‌ی آهنگساز به صفتِ «قابل عرضه»* در موردِ بافت موسیقی، در آلبوم‌اش، ممکن است موجب مترادف دانستنِ نسبتِ تراکمِ بافتِ کوردال با غنی بودن اثر از لحاظ بافت شود. نظام‌دهیِ لایه‌های صوتی و چگونگی قرار گرفتن و حرکت آن‌ها نسبت به‌ یکدیگر بافت یک قطعه را شکل‌می‌دهند و نحوه‌ی تفکر آهنگساز و عملکرد او در ایجادِ تضاد در تراکم بافتِ بخش‌های مختلف هر قطعه و بکار‌گیریِ بافت ترکیبی در اثرش، نیز، می‌تواند بافتی غنی و پویا را به گوش مخاطب برساند.

در ادامه‌ی توضیحات دفترچه، فراز خنافری به فرایند دشوارِ نام‌گذاری آلبوم و تک‌تکِ قطعات اشاره می‌کند و آن را، به‌ویژه درمورد قطعاتِ سازی، نادرست می‌داند. گرچه سنّتِ نام‌گذاری قطعات براساس چهارچوب‌های تعریف‌شده از فُرم یا مناسبات اجرای آن‌ها هم‌چنان رایج است و همچنان برخی آهنگسازان نیز از نام‌گذاری بر قطعات خود، به‌خصوص عناوین توصیفی، امتناع می‌ورزند، اما، در مقابل، آهنگسازان بسیاری نیز آثارشان را با عناوینِ توصیفی یا غیرتوصیفی و ارجاعاتِ غیرموسیقایی نام می‌نَهند. به‌هرحال، درمورد آلبوم «کوچه‌ها»، که در فرم و هارمونی و بافت مجموعه‌ای است یک‌دست و همگون، برگزیدنِ تنها یک‌ نام برای کل مجموعه‌، انتخاب صحیحی به‌نظر می‌رسد و تصاویر کوچه‌ها و خیابان‌ها در دفترچه و تیزر آلبوم نیز تداعی‌کننده‌ی ارجاعات غیر‌موسیقایی نامِ «کوچه‌ها» هستند.

 


*‌ در دفترچه‌ی اثر آمده است: «در این مجموعه بیش از هر چیز کوشیدم آثارم دارای بافت و هارمونی قابل عرضه باشد...»

برای خرید و دانلود آلبوم کوچه‌ها به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 3
17 فروردین 1400
Protiva 1

احضار خاطره

نویسنده: کامیار صلواتی

«پروتیوا» با خاطره سروکار دارد. سرگردان امروز و دیروز است. می‌رود و باز می‌آید. می‌رود و باز می‌اندیشد و یادآوری می‌کند. گاه از یادآوری‌هایش دل‌فسرده می‌شود، گاه سرخوش می‌شود و با آن پای می‌کوباند و، گاه، تنها آن را ناظر و شاهد است.

این احضارِ خاطره، به‌خصوص در قطعه‌ی نخستین و واپسین، از جنبه‌ای مشابه است. خاطره احضار می‌شود و بی‌کم‌وکاست با آهنگساز/نوازنده به گفت‌و‌گو می‌نشیند. در دو قطعه‌ی اول و آخر («تصنیف باده و نوا» و «از میانِ گل‌ها») این‌گونه‌اند. صداها مستقیم می‌آیند. آهنگساز با آن‌ها همراه می‌شود و با هویتی امروزین یادآوری‌شان می‌کند. اما چون «یادآوری» است و هیچ خاطره‌ای بازسازی نمی‌شود، یادآوری‌اش شبیه آن خاطره هست و نیست. از بن‌مایه‌های صوتی این خاطره‌ها الهام می‌گیرد؛ ملودی می‌پروراند؛ گام به گام با آن قدم برمی‌دارد؛ سکوت می‌کند؛ و گاه غمگین و تنها، هرچند از آن ملودی و تم و مُد توشه‌ای محو برمی‌دارد، آرام نجوایش می‌کند. این اتفاقی است که در قطعه‌ی اول رخ می‌دهد: «تصنیف باده و نوا». دو تصنیف تاریخی از اواخر دوره‌ی قاجار مستقیماً در متن قطعه آمده‌اند؛ در کُلاژی که گاه آهنگساز در آن سکوتی طولانی می‌کند و تنها به نقل‌قولی بسنده (و بدین‌ترتیب با سکوتش هم فعالانه حضور دارد)، و گاه با تصنیف‌ها همراه می‌شود.

در میانه‌ی این دو پرانتز، قطعاتی دیگر هم چشم را می‌گیرند؛ از جمله «باغ پروتیوا» و بازی‌گوشی‌های ریتمیکش، یا تغییر شکل ملودی آشنای «نوایی» در قطعه‌ای به همین نام، با ثابت نگاه‌داشتنِ چند تُنِ محوری و بسط آن‌ها در الگوهای ریتمیک و متریک مختلف.
در قطعه‌ی واپسین، «از میان گل‌ها»، همچون قطعه‌ی اوّل، آمبیانس شهر مستقیماً با موسیقی همراه می‌شود.

این‌جا آهنگساز موازی با نوفه‌ی خیابان‌های کودکی‌اش پیش می‌رود و برای آن خاطره می‌سراید. آنچه در این قطعه، و شاید خیل قطعات دیگر موسیقی معاصر در ایران بر تاریخ و خاطره دلالت می‌کنند معمولاً اشاراتی‌اند به بعضی از فواصل و موتیف‌های القاگر موسیقی ایرانی: در این‌جا دوم افزوده و ــ در اواخر قطعه ــ سوم کوچک نزولی (در دشتی). سوال این است: این‌جا آمبیانس شهری چه تأثیری بر موسیقی‌ای که پیانو می‌نوازد گذاشته است و اگر یکی از این دو حذف شوند چه‌چیزِ این «گفت‌و‌گو» ناقص می‌ماند؟

برای خرید و دانلود آلبوم پروتیوا به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 3.5
20 اسفند 1399
Pulse 1

ضربانِ رنگ‌رنگِ تکرار

نویسنده: کامیار صلواتی

«پالس» یزدانیان هم شبیه به آثار دیگرش است و هم نیست. بافت و ترکیبات صوتیِ نسبتاً خلوت و سهلِ گرته‌برداشته از فرهنگ‌های مختلف و متنوع موسیقایی (گاه آن‌قدر سهل که می‌توان با فراغِ بال آن را موسیقی کلاسیکِ سبک نامید)، نقش پررنگ عنصر تکرار، و اهمیت و جایگاه بی‌بدیل پیانو در آثار پیشین یزدانیان در «پالس» هم کمابیش، با شدت و ضعف‌هایی، شنییده می‌شوند. با وجود این، آنچه مایه‌ی تمایز «پالس» با دیگر آثار اوست بیشتر در قطعه‌ی طولانی‌ترِ اولِ کار، یعنی «پالس ۱»، رخ می‌نمایاند. برخلافِ «پالس ۱»، «پالس ۲» به آثار پیشینِ تک‌نوازانه‌ی یزدانیان شبیه‌تر است.

«پالس ۱» قطعه‌ای است چند بخشی، با روحیه‌ای تجربی‌تر، در قیاس با بیشترِ ساخته‌های آهنگسازـ نوازنده‌اش. چند مؤلفه خمیرمایه‌ی این قطعه را ساخته‌اند: اول، تمایز و تنوعِ رنگ‌های صوتی قطعه که گستره‌ای را دربرمی‌گیرند از صداهای خفه‌شده، صداهایی که ماهیت کوبه‌ای و ملودیک توأمانی دارند، صداهای مبهم و افکتیوی که گاهی به نویز می‌مانند، صداهایی «زنگ»دار شبیه به هارپسیکورد، و بالاخره صدای رایجی که از ساز پیانو می‌شنویم. دوم، نقش بسیار پررنگ تکرار، بازیگری همیشگی در آثار یزدانیان، که این‌ بار هم به اطوار مختلف در قطعه تجسد می‌یابد. این‌جا تکرار در قالب استیناتوهایی که از فرط تکرار به نوعی تداعیِ خلسه می‌رسند حاضر است؛ اُستیناتوهایی که آرام سربرمی‌آورند و سپس خود پذیرای ملودی‌های بداهه‌وار می‌شوند و گاه بافتی پلی‌ریتمیک به وجود می‌آورند. از این لحاظ، این قطعه خصلت‌هایی شبیه به موسیقی مینیمال نیز دارد. بالاخره، ساختار فرمال کار دایره‌ای و متقارن است. این قطعه‌ی کمابیش طولانی، در سیر فرمالِ خود، اندک‌اندک به بیشینه‌ی ضخامتش در بافت صوتی و پویایی ریتمیک‌ـ ملودیک می‌رسد و، در انتها، قرینه‌ای از چهار دقیقه‌ی آغازین خود را در واپسین دقایقش باز می‌نوازد. باری، این فرم طولانی اندکی نیز سوال‌برانگیز به گوش می‌رسد؛ مثلاً، در حدود دقیقه‌ی هفتم اثر، آکوردی غریبه، همچون مهمان ناخوانده‌ای، ضرباتی هول‌انگیز بر خلسه‌ی کار وارد می‌کند، اما، در ادامه، چندان اثری از آن به چشم نمی‌خورد؛ بی‌آنکه درست دریابیم که چرا این‌چنین ناگهانی آمده و چرا به همان سرعت ناپدید می‌شود.

برای خرید و دانلود آلبوم پالس به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز نویسنده: 3
26 آذر 1399
engareh5

برآمدن آهنگساز تازه

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

تولد یک آهنگساز تازه تا مدت‌ها از چشم عموم پنهان می‌ماند. اما آنگاه که به یمن وجود شکلی از انتشار کار آهنگسازی از پرده بیرون می‌افتد اگر کمینه کیفیتی نیز داشته باشد برای جامعه‌ی موسیقی رویداد جالبی است. از همین رو است که می‌گوییم آلبوم‌هایی با نقش معرفی یک آهنگساز تازه به دنیای موسیقی هیجان‌انگیزند. انگاره‌ها دقیقاً از این نوع آلبوم‌ها است. اگر پیش‌تر از این نمی‌شناختیم مهران بدخشان را معرفی می‌کند. آن هم نه تنها به نیروی قطعاتش که کاملاً کافی می‌نماید بلکه همچنین با دو شرح کوتاه تشویق‌آمیز از استاد نخستِ بدخشان در دانشگاه، محمدرضا تفضلی و نیز مارک استفنسن رهبر ارکستر و تهیه‌کننده‌ی اکنون تاحدودی در ایران شناخته‌شده‌ی انگلیسی.

مانند همه‌ی نمونه‌های مشابه انگاره‌ها روند شخصی و مستقل شدن بیان موسیقایی آهنگساز را از طریق کنار هم نشاندن آثار دوره‌ی دانشجویی‌اش نمایش می‌دهد. در مورد کار بدخشان این روند یافتن بیان مستقل نخست در روش برخورد او با مصالح موسیقی فولک دیده می‌شود. بیش از هر جا در سونات پیانوی شماره‌ی ۱ که او با استفاده از تاریخچه‌ی زندگی‌ خودش به سراغ دو مقام از مقامات کردی می‌رود و براساس حیران و الله‌ویسی تصنیف می‌کند بی آن که مستقیم عین محتوای ملودیک هیچ‌کدام را به شکل تم بیاورد و گسترش بدهد. به این ترتیب او از جمله آهنگسازانی است که می‌توانند در قالب موسیقی فولک یک ناحیه بیندیشند نه این که فقط از آن در بستر یک گونه‌ی موسیقایی دیگر استفاده کنند. بدخشان این توانایی را به شکل امیدبخشی بعد از سال ۹۴ با محو و لرزان کردن خطوط فرمال در هم آمیخته است (کافی است به موومان دوم سونات برای پیانو شماره‌ی ۱ و فرم سوناتی که در آنجا تصنیف شده دقت کنیم).

خصلت پیانویی که بدون استثنا اما به درجات مختلف در همه‌ی آثار این مجموعه به چشم می‌خورد نشانه‌ی بعدی است که می‌توان انتظارش را هم داشت. بااین‌حال این ویژگی حد نهایت خود را آنگاه آشکار خواهد کرد که قطعه‌ها اجرایی جز اجرای آهنگساز به خود ببینند. یعنی اینجا هم مانند دو ویژگی پیشین انگاره‌ها افزون بر معرفی نشانه‌گذار آغاز راه رو به گسترش و بلوغ آینده‌ی آهنگسازش است.

برای خرید و دانلود آلبوم انگاره‌ها به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0
22 آبان 1398
mantra2

در غیاب متن

نویسنده: امیر بهاری

«مانترا» نجوای شبانه‌ی یک پیانیست خوش‌ذوق و باتکنیک است که از پیانو دریچه‌ای برای ارائه‌ی منویات درونی‌ خود ساخته که با هاشورهایی کم‌رنگ، اما فُرمال از موسیقی شرقی/ایرانی ساختارمند شده است.

سام اصفهانی در اثر پیشین خود هم مواجهه‌ای شخصی و درونی با موسیقی داشت، اما این‌بار به اندازه‌ی این چهارسالی که میان دو آلبوم‌اش فاصله افتاده، «تغزل شرقی» حضوری کم‌رنگ‌تر اما نقشی کلیدی‌تر یافته است و این نقش بیشتر به واسطه‌ی مواجهه و حتا جدال با وجه منطقیِ آتُنال این مجموعه خودنمایی می‌کند.

این آلبوم دو سویه‌ی مجزا دارد: یکی پوشش‌دهنده‌ی چالش‌های درونیِ مؤلف است که نسبت به آلبوم قبلی از فضای رمانتیک خود کمی فاصله گرفته است و از سوی دیگر می‌خواهد روایتی پر فراز و نشیب ارائه کند. سویه‌ی دوم، موسیقی را به سمت «موسیقیِ متن شدن» می‌برد؛ موسیقیِ «متنی» که معلوم نیست چیست. نیّتِ روایت‌گرانه‌ی سام اصفهانی در این آلبوم بنا بوده باعث شکل‌گرفتن یک ساختار منسجم شود، اما در مواردی افراط در برخورد آبستره با موسیقی، باعث شده این روایت اتفاقاً از یک امر انتزاعی فاصله گرفته، در مخاطب توقع دریافت یک روایت مشخص‌تر ایجاد ‌کند. به همین دلیل، حین شنیدن آلبوم ذهنیتِ «موسیقی متنِ چیزی بودن» در مخاطب شکل می‌گیرد. چیزی که می‌تواند فیلم، تئاتر،کتاب صوتی یا حتا یک آواز باشد؛ اما آلبوم تنها به نیت خودش، آهنگ‌سازی، اجرا و پالایش صوتی (باکیفیت قابل توجهی) شده است.

برای مثال به مکث‌ها، سکوت‌ها و فُرته‌پیانوها در قطعه‌ی «به‌خاطر آفتاب یکشنبه» دقت کنید. این قطعه‌ی جالب توجه، آن‌قدر فراز و فرود و تعلل دارد که توقعات ذهنی ایجاد شده را بی‌پاسخ می‌گذارد. این برخورد، در برخی موارد به قوام یافتن آن موتیف‌های تعدیل‌شده‌ای که از موسیقی ایرانی به‌گوش می‌رسد هم آسیب زده است.

سام اصفهانی به عنوان پیانیستِ مؤلف در این سال‌ها تصویر یک موسیقیدان جوان باتکنیک و خوش‌ذوق را از خود نشان داده و در «مانترا» هم این توانایی مشهود است. او نظرگاه هارمونیک دارد و در چیدن ساختمان کار با دقت پیش رفته، اما شاید وسواس و اصرار بر پُرمحتوا بودن، پاشنه‌ی آشیل آلبوم «مانترا» شده باشد.

برای خرید و دانلود آلبوم مانترا به وب‌سایت بیپ‌تونز مراجعه کنید.

امتیاز: 0
09 مهر 1398
flute concert

حلقه‌های مفقوده

نویسنده: آروین صداقت‌کیش

کنسرت تریو فلوت و پیانو به نوازندگی نولون بارگین، فیروزه نوایی و لیلا رمضان از یکی دو جنبه‌ی مثبت مانند معرفی رپرتوار کم‌تر شنیده‌شده و آهنگسازان کم‌تر شناخته‌شده برای بیشتر مخاطبان موسیقی کلاسیک در ایران (به دلیل نیاز به نواختن قطعاتی برای ترکیب نسبتاً کمیابشان) و اجرای زنده‌ی همان ترکیب که بگذریم حلقه‌ها و عناصر مفقوده‌ی زیادی داشت. این حلقه‌ها و عناصر را اگر یک به یک بررسی کنیم منفصل و مستقل به نظر می‌‌رسند اما خوب که بنگریم همگی جنبه‌های گوناگون تجلی یک چیز بیشتر نیستند؛ ناهماهنگی و کم‌دقتی.

گرچه هر یک از نوازندگان  به تنهایی توانایی‌هایی داشتند و دارند اما به روشنی می‌شد دید که کارشان در کوره‌ی تمرین هم‌زمان صیقل نخورده است (تا حدودی به دلیل فاصله‌ی مکانی اجتناب‌ناپذیر). از قطعه‌ی باخ و ارتباط اندام‌وار درونی‌اش که تحت تأثیر این وضعیت آنسامبل تا مرز گسیختگی پیش رفت و قطعه‌ی نادر مشایخی که جنبه‌های نمایشی‌اش تا حدودی ممکن بود اشکالات مربوط به ناهم‌زمانی‌هایش را بپوشاند که بگذریم در قطعه‌های دیگر تقریباً در اغلب گره‌گاه‌های حیاتی ناهماهنگی خودنمایی می‌کرد؛ عدم تعادل دینامیکی که گاهی ساخت بافت را بر هم می‌زد، تفاوت‌های بیش‌ازاندازه‌ی رنگ صوت دو فلوت که جلوی حل‌شدن صداها در هم را می‌گرفت و ناهم‌زمانی‌هایی هرچند کوچک که مخصوصاً با توجه به ساختار قطعات انتخابی اهمیت فراوان داشت.

حتا دوئل برای دو فلوت که بنیاد ساختارش بر نوعی بده و بستان فیگورهای موسیقایی بین دو نوازنده شکل گرفته و درنتیجه ممکن است اندکی ناهم‌زمانی یا ناهماهنگی لطمه‌ی جبران‌‌ناپذیری به آن وارد نکند نیز تحت تأثیر مسائل یادشده قرار گرفت چه رسد به ریگولِتّو فانتزی برای دو فلوت و پیانو با آن حرکت بازیگوشانه‌ی فلوت‌ها (که رنگ صوت غیریکدست و ناهم‌زمانی‌های کوچک، بخش بزرگی از خاصیتش را فلج کرده بود) یا تریو در سل ماژور اپوس ۱۱۹ فریدریش کولاو با نیاز مبرمش به ظرافت و دقت در دینامیک و مفصل‌بندیِ در خدمت شفافیت بافت (که در یک قدمی شرحه شرحه شدن ایستاده بود).

به این  مشکلات نرسیدن به یک صدای یک‌پارچه‌ یا درواقع آنسامبل نشدن این ترکیب سه نفره را نیز باید افزود. آنها تا پایان کنسرت هم جز لحظاتی گذرا بی‌پیوند با یکدیگر ماندند.

10 شهریور 1398
photo 2019 08 09 15 47 50

پایانی خوش بر مسیری پرتلاطم

نویسنده: حانیه شهرابی

اگر مُرورِ چهارشبِ نخستِ «شب‌های موسیقی فرشته» را از نظر گذرانده باشید، شاید سؤالاتی از این ‌دست به ذهن‌تان رسیده باشد که نوازندگیِ خوب چه ویژگی‌هایی دارد؟ یا بداهه‌نوازیِ خوب چطور؟ سه شب آخر، پاسخ‌هایی به چنین سؤالات داشت و استسقای کیفیت‌مان را فرونشاند. 

در شبِ پنجم «بهرام دهقانیار» برای مخاطبان تعدادی از قطعاتِ خاطره‌‌انگیز از میان آثارِ خود و دیگران را نواخت. با شنیدن نامِ این موسیقی‌دان توقعی در شنونده به وجود می‌آید که عیارِ بالای نوازندگیِ نوازنده برآورده‌کننده‌ی آن بود. مهارتِ او در ارائه‌ی موسیقی حتا بالاتر از مهارتِ دستانش بود. جمله‌بندی‌ها شفاف و با طمأنینه بودند. او باحوصله و فکرشده می‌نواخت، از کوچک‌ترین لحظات غافل نمی‌شد و موسیقی را با طنازی ارائه می‌کرد. از امکاناتِ ساز به موقع بهره می‌گرفت و رَنگ‌های مختلفی از دلِ ساز بیرون می‌کشید.

در شب ششم «مازیار یونسی» با خوش‌ذوقی پنج قطعه‌ی‌ بداهه‌ی‌ هفت الی پانزده دقیقه‌ای نواخت. بداهه‌هایی برآمده از تربیت و کنجکاوی موسیقی‌دان که نشان‌دهنده‌‌ی پیشینه‌ی موسیقاییِ غنیِ او بودند. هرکدام رنگ و بویی از آثار رمانتیک و نئوکلاسیستی داشتند. (برای مثال او در بداهه‌ی دوم، میان غوغای دیسونانس‌ها از ملودی‌های فولک‌گونه بهره گرفت که یادآوری شیرینی از «پرستش بهار» اثر استراوینسکی بودند). قطعات، ساختاری فرمال داشتند و مهارتِ بالای نوازنده سبب می‌شد که او از الگو‌های خلاقانه‌ی ریتمیک و ملودیک به دنبال هم، با وصل‌هایی مناسب استفاده کند. یونسی همچنین از امکاناتِ صوتیِ بالقوه‌ی پیانو به خوبی استفاده کرد.

«مزدا انصاری» در شب آخر قطعاتی از ساخته‌های جواد معروفی، امیرجاهد، نی‌داوود و یاحقی در سه‌گاه، شور و اصفهان نواخت؛ روی پیانویی که مطابقِ فواصلِ ایرانی کوک شده بود. در مجموع استفاده‌ی او از ساز و سونوریته‌ بی‌شباهت به سنتور نبود؛ اما استفاده از پدال در بسیاری از مواقع باعث می‌شد مجنب‌ها ناکوک شنیده شوند. در بخش غیرضربی، تقلیدِ او از رفتارِ موسیقیِ آوازی تنها به صورتِ نسبی موفقیت‌آمیز بود و گاهی جمله‌بندی‌ها شتاب‌زده اجرا می‌شدند.

القصه، پس از چهار شب پیانونوازیِ پرتلاطم، شب‌های آخر قایق نجاتی بودند برای سومین دوره از شب‌های موسیقی فرشته: پیانونوازی‌هایی که به‌راستی «اجرای موسیقی» بودند؛ پایانی خوش بر شروعی کج دار و مریز.

04 شهریور 1398
بالا